فصل قریب
تعریف، معرَّف ، معرِّف و بعد صحبت از جنس و فصل از اون بحث های جالب و شیرین منطقیِ، از همون هایی که اگه خوب بفهمیش اولین مرحله ی ورودت به دنیایی میشه که می خواد از تو یه آدم جدید بسازه!
به جنس کاری ندارم ، به هر حال جنس هر آدمی مشخصه، خرده شیشه داشته باشهُ نداشته باشه از صد کیلومتری میشه تشخیصش داد. با خرده شیشه دارها هم کاری ندارم چون این جماعت اینقد تو غربت سیر می کنن که انگار نه انگار تو باغن! به تعبیر همون قدیمی ها تو باغ نیستن خلاصه اش میشه نیس تن!
اما خرده شیشه ندارها ، باید بلند نوشتُ پرسید: خرده شیشه ندارها میشه بدونم تا حالا فکر کردید فصل قریب شما چیه ؟ آخ! ، اصلن یادم رفت فصل رو توضیح بدم بعد سوال بپرسم، کمی استراحت کنید تا کمی بعدتر بریم سراغ فصل. " است راحت "
اولین مساله ای که برای فهمیدن فصل باید بدونید اینه که این فصل رو با چهار فصل سال اشتباه نگیرید، البته بی ربط هم به چهار فصل نیست نه تنها بی ربط نیست بلکه با کمی توجه به مسمای چهار فصل سال می تونید به راحتی بفهمید فصل منطقی چی هستُ و چی نیست.
هر سال چهار فصل داره ، که هر فصلی خصوصیات و ویژگیِ منحصر به فرد خودش رو داره ، همین خصوصیت و ویژگی منحصر به فرد هستش که اون رو از بقیه ی فصل ها تمیز میده " تمیز میده : جدا می کنه " مثلن بهار فصل شکوفه دادن و زنده شدن نباتاتُ سرسبز شدن نماهای گیاهی زمینِ یا تابستون که گرماش زبانزد خاص و عام ، همین طور برای پاییز برگ ریزون درخت ها و برای زمستون برف و سرما!
هر کدوم از این خصوصیات در طول یه دوره ی سه ماهه با توجه به اینکه هر سال دوازده ماهه باعث میشه که هر سال فقط چهار فصل داشته باشه نه بیشتر و نه کمتر، و صدالبته همین خصوصیات هستش که باعث شده هیچ فصلی با فصل دیگه قاطی نشه و می بینیم که سالیان سالِ این چهار فصل بدون درگیری و به خوبی و خوشی در کنار هم در حال گذران ایام هستن.
همین طور که دارید با خودتون کلنجار می رید تا با معنای فصل بیشتر آشنا بشید، باید بگم که فصل داشتن فقط مختص چهار فصل سال که اسمشون رو هم از همین فصل گرفتن نمیشه ، بلکه تمام موجودات عالم بالضروره فصل دارن، همین فصل هاست که تفاوت ها رو ایجاد می کنه و باعث مادون شدن یا مافوق شدن اجناس میشه! همون فصلی که حیوان رو تو مرتبه حیوانیت قرار میده و نمیذاره بالاتر بیاد و به انسان وجهه ی انسانیت میده و از حیوانیت دورش می کنه میشه فصل قریب، مثال ساده اشم ناطق بودنِ البته نه به معنای حرف زدن بلکه به معنای قوه ی فکر کردن ، اینکه انسان می تونه تحلیل کنه و نسبت به کاری که انجام میده علم داره میشه فصل قریبش ، فصلی که انسان رو می بره بالا و حیوان رو همون پایین نگه میداره!
به نظرم حالا این حق رو دارم که ازتون بپرسم: تا حالا فکر کردید فصل قریب شما چیه ؟ اصلن منظورم اون فصلی که شما رو از حیوانُ گیاهُ سنگ جدا می کنه نیست! ، می خواهم یه کم این فصل قریب رو گسترش بدم تا بعد این همه خوندن یه کاربردی تو زندگیمون داشته باشه ، می خوام بدونم تا حالا فکر کردید فصل قریب شما نسبت به دیگران چیه ؟ همون فصل قریبی که قرارِ شما رو از دیگران جدا کنه، همون فصلی که مختص به خودِ خود شما باشه و هیچ کس دیگه ای توش با شما شریک نباشه ، همون فصل قریبی که باعث میشه فردا روز یه سر و گردن نسبت به دیگران قریب تر به خدا باشید ؟ بله! منظورم این فصل قریب !!! تا حالا سعی کردید برای خودتون یه فصل قریب بسازید، یه ویژگی که خریدارش خدا باشه و انجام دهنده اش شما باشید، اگه نمی خواید فردا از پایین به بالا نگاه کنید برای خودتون یه فصل قریب بسازید فقط خرده شیشه نداشتن کافی نیست.
- ۹۳/۰۷/۰۴
بله نماز خوندن برای شهید کوچه ی خودتون همون کاری که خیلی ها نمی کنن ، پس با قرآن خودن و هیأت رفتن و حتی نماز جعفر طیار فرق داره
این یه فصل قریب تمام عیارِ
و از این فصل های قریب بسیارن اگه خوب ببینیم و گوش کنیم ...