نا پای دار

من الان

سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲ ب.ظ

من کبریتم

از نوع نیم سوخته

که افتاده تو سینک ظرفشویی ، قسمت آشغالگیر

من الان شما چطوریه ؟

نظرات  (۵۶)

  • باران نم نم...
  • من جوجو ام...
    ازون زرد کُرکیا...(:))
    پاسخ:
    حتمن تو نم نم بارون امروزم حسابی خیس شدید ؟
    طرف ما که از صبح تا غروب نم نم بارون بود
  • باران نم نم...
  • بارران زیر بارون خیس نمیشه...غرق میشه!!!
    من امروز غرق در زیبایی نم نم بارون شدم...
    بدون چتر...کلی وقت!!!
    وقتی بارون میاد ذوق می کنم نمی دونم چرا؟!!!درست مثل بچه ها میشم اصلا!!!
    پاسخ:
    نه باران نم نم که حال کلی تون بود
    منظورم هم الانتون بود
    که جوجو شده بود
    اون خیس شده
    البته تعمیم دادن من هم به هم الان به صبح تا غروب اشتباه بود و حق با شماست
    غرق شدنتون مستدام
    هوای ملس و دلی بود امروز

    درضمن چتر نمی خواست که ... بعضی ها هم شال و پالتو هو وای نگو رو گوشی و تو گوشی و ... :) یکی نی بگه این آب و هوا تابستون اسکیموهاست :) والا
  • باران نم نم...
  • آها...

    اینجا الان نمک نمک داره بارون میاد...پنجره هم می خواد که باز بشه!!!

    حالِ هم الانم همون مثل صبح غرقِ...اصلا باران اگر غرق در بارون نباشه...دیگه بارانِ؟!!!

    در ضمن،چتر نمی خواست که؟!!!علاوه بر بعضی ها...آن بعضی های دیگه ای رو هم که بوت می پوشن تا زیر گردن رو هم اضافه بفرمایید ،لیست امروزی ها تکمیل خواهد شد...

    :)

    پاسخ:
    درباره آخری نخواستم تذکر نخ نما بشه ؛ همینطوره
    اوهوم
    حس خوبی دارین
    همیشه نم بارون بهتر بوده از بارون ، چون میشه رفت و قدم زد
    ولی تو بارون دیگه یه حال خاصی می خواد
    سلام
    من الان هنگم ازحال الان شما!
    پاسخ:
    سلام
    خوب نبود
    به حال همدیگه کار نداشته باشیم
    حال خودت
    به نظرت الان چی هستی آیا ؟
    الان منت کشی کنم مشارکت کنید ؟
    پاسخ:
    پ ن
    همین جوری می گیم
    الحق که دلِ خوشی داری
    اوم!نمیدونم الان چیم وحالم چطوریه!
    خودتونم واسه خودتون کامنت میذارین بعدم خودتون جواب کامنت خودتونومیدین؟!چه جالب!
    پاسخ:
    اوهوم
    نمی دونم حالم چطوریه !
    چ بد واقعن
  • باران نم نم...
  • باران مگر تگرک ببارد که چتری بر سر بگیرد!!!
    پاسخ:
    تگرگ
    می بارد ؟
    داریم اصلن

    نه دیگه بارون یه جوری باشه خیس شی من حال نمی کنم باهاش
  • پلڪــــ شیشـہ اے

  • امروز بیشتر حس میکروب بودن داشتم.

    بعد از ظهر قبل باران، یک توفیق اجباری ،پیاده روی حسابی به یاد قدیم ندیم ها از مسیر خانه تا دبیرستان داشتم.

    توی یک موقعیت خاطره ساز داشتم خاطرات هفته های قبل رو توی ذهنم دسته بندی می کردم. 
    پناه بردن به خاطرات خوب برای فرار از موهومات و افکارخوردنده.

    پاسخ:
    جالب بود !

    خوردنده یعنی چی ؟
  • باران نم نم...
  • مورد داشتیم زمین سفید شده از تگرگ...


    بارون چه نم نم...چه شرشر...بارونِ!!!

    وقتی بارون تند میشه...مثل نت میانی یک سمفونی،برای فرار از یکنواختی های زندگی و ایجاد جنب و جوش صدا بلند می کنه...

    پاسخ:
    نگاهتون به بارون عجیب
    میگم بارون رو دوست دارم تو جنگل بیشتر
    تو شهر غروب البته دمش آری
    اما اینجوری دیگه بهش نگاه نمی کنم
    حال چیه؟ ههههه
    پاسخ:
    حال ؟
    یعنی همون حس یا شکل تصویر شده در ذهنتون
  • پلڪــــ شیشـہ اے

  • یعنی خورنده ...
    هر فکری که مکان جولان دادنش جایی باشد غیر از ذهن من ..

    پاسخ:
    غیر از ذهن !
    فکر بیرون ذهن ؟ داریم
    خب یکم شوخی بود حال من الان دقیقا مثل نوزادیه که تازه میخواد به دنیا بیاد پاییز رو خیلی دوست دارم  رنگ برگاش انگار انعکاسی از خورشید☀ بارون میاد حسش خوبه وقتی میرم زیرش نفسم بند میاد  چترم دوست ندارم 🌂 اگه مجبورم کنن چتر بگیرم سوراخش میکنم  

    در کل حالم ر و گفتم ولی فردا هم میام میگم چون فردا یه حال دیگه ای دارم عزت زیاد🔫
    پاسخ:
    تا فرداشب بارون ادامه داشته باشد آیا ؟ خوب است
    چتر سوراخ
    اینم جالبه
    امون از این اجباریات
  • پلڪــــ شیشـہ اے

  • بالاخره هر جنسی دورریختنی هم داره! نداره؟!

    پاسخ:
    تو همون ذهن باید حلش کنید
    نه نمیخوام بارون بیاد فردا دیگه حوصله ندارم گل میشه لباسام والا به خدا هرچیزی حدی داره
    پاسخ:
    خب لباس برای گلی شدنِ دیگه
    البته شرایط و دلایل دیگه رو میشه روش فکر کرد
    واقعا لباس برای گل شدن؟  پس لطف کنید اگه لباس مجلسی دارین بدین من  

    فردا کلی باهاش کار دارم
    پاسخ:
    حتمن
    با کمال میل !!!
    پس نه
    واسه اینه بذاری تو کمد !
  • باران نم نم...
  • یعنی عالی بود جواب ساره!!!

    :)))

    پاسخ:
    خب من خودم همین جوری زندگی کردم آخه
    هیچ وقت باطری لب تابم رو در نیاوردم که یه وقت فاسد نشه ! Oo " کاری که خیلی می کنن :) "
    موبایلم صفحه پلاستیکی و محافظ نداره ! خب طرح خودش واسه دیده شدن و خراب شدنه دیگه !
    همین دوتا یه ذهنم رسید

    باران نم نم 💖 دیگه ادم با دیدن یه دو سه قطره بارون که نمیزنه به سیم اخر سرما میخوریم  این آقایون اگه لباس مجلسیشون مرتب نباشه که زنا رو بیچاره میکنن وای به حال اینکه گلی بشه اوه اوه
    پاسخ:
    خب این که صد در صد
    نکنه انتظار دارید آقایون خودشون لباسشون رو تمیز و مرتب کنن ؟ " چ دوره زمونه ای شده به خدا "
    البته تو این زمینه نیاز به دعوا نیست
    خدا پدر خشکشویی رو بیامرزه هست ! همه چی حله
    وقتی آقایون هستن نیازی به اون خشککشویی ها نیست بابا یه اراده ای یه همتی  

    مردا باید اینجا خودشون رو نشون بدن 


    بعدشم ببخشید همتون رو از موضوع اصلی دور کردم برگردین همون موضوع 
    پاسخ:
    نه خوب بود اتفاقن
    آقابون بنده خدا از صبح مخشون رفته خشکشویی دیگه
    تازه بیان همت به خرج بدن ؟
  • باران نم نم...
  • ساره خانوم گل

    باید باران باشی تا بدونی تو این دوره زمونه ی قحطی بارون...باران لحظه لحظه ی روزها رو می شمره برای بارون!!!

    برای خیس شدن و غرق شدن و چرخ زدن و راه رفتن زیر بارون...چه نم نم...چه شر شر!!!

    پاسخ:
    کلن بارون حس خوبی داره دیگه
    هر کی یه جوری باهاش ارتباط برقرار می کنه
  • باران نم نم...
  • خوبه یه مرد(!)پیدا شد که اعتراف کنه مردها از مخ پاکن از بس شستشو خردن!!!

    :)))[قهقهه]

    پاسخ:
    من این رو گفتم Oo
    با پدرها اینجوری شوخی نکنین ناراحت میشن ها بشنون ! گفته باشم
    اوهوم خیلی من دارم فانتزی فکر میکنم میدونم میاد خدا رو هم شکر میکنم  که بارون میاد ولی طبع من اینجوریه سعی میکنم موضوع های جدی رو یه جورایی به شوخی بگیرم بهم حس خاصی دست میده مگه میشه از بارون بدم بیاد وقتی جونم به جونش بستست شبتون قشنگ🌛🌙
    پاسخ:
    ه ه 
    باران نم نم نشد اینو نگم زدی به هدف 💕 ایول شب بخیرر
    پاسخ:
    شب به خیر 
  • باران نم نم...
  • شب خوش ساره جان


    پاسخ:
    " آهنگ قورباغه خوابید "
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • از احوالات به کجا رسید!

    سیر جالبی شد ..
    پاسخ:
    به اقوالات
    بله
    شب خوبی بود
  • باران نم نم...
  • هم الانِ هم الانِ باران؛

    بسان قطره ای تبخیر شده از فرط...از فرط...لا اله الاالله!!!

    پاسخ:
    هنوز پای آدمیان لنگ چشمک کفشدوزک است میان غوغای شهر دود گرفته
    که گاهی میان سبزی های پاک نشده سر کله اش پیدا می شود و گاهی میان ظرف پر از میوه لا به لای دانه های انگور
    گاهی هم نه نشسته ای هُ می آید کنارت می نشیند تا تو را از دلتنگی در آورد
    مادام شدن در ذکری که نیازی به باز و بسته شدن لب ها ندارد زیباست بسیار! دریا منتظر بازگشت تبخیر شده هاست
    همین الآن:
    موجود بی ارزش تر از پشه سراغ دارید؟
    من اونم.
    پاسخ:
    انسان
    البته بعضی هاشون
    البته هیچ موجودی بی ارزش نیست مطلقا
    همین که وجود داره ، ارزش داره
    وجود داشتن مساوی خیر بودن
    اشتباه شد. پشه میتونه خاصیت داشته باشه.

    (با عرض پوزش): سوسک تو wc
    دقیقا همون حس رو دارم...
    پاسخ:
    فارغ از جواب  کامنت بالایی
    عجب فانتزیِ عجیبی داشتین Oo
  • چهل و چهار
  • حال یک فضانورد ک از دار دنیا یه لباس داره و پرت شده تو یک فضای بی در و پیکرِ بزرگ و هیچ کس و هیچ وسیله ای نداره و داره از درون منفجر میشه . اکسیژن داره تموم میشه و فشار هوا رو حس میکنه و ایضا از هم پاشیدگی بند بند وجودش رو.

    پاسخ:
    چرا چهل و چهار حالا ؟
    انقطاع از دنیا هم مقامی هستش بی نظیر
    مقاماتتون متعالی
    همین که از زمین کندین رفتین هوا خوبه
    تصورهای غیر زمینی تون مستدام
    چه پست مظلومانه ای ...
    من حس یک یک کرمی رو دارم دور خودش پیله بسته و منتظر آزادیشه ، چه جسمانی ، چه روحانی ...

    دقت کردین ... همینجور روح و امید و نشاط و زندگیست که  از کامنت ها فوران میزنه !
    پاسخ:
    تعبیر دنیا به پیله
    واقعن که هنریه از پیله عبور کردن

    دقت کردین یه بار این رو توضیح دادم ها!
    اینکه آدم روز و شب بشینهُ به حال خوب های عالم غبطه بخورهُ ، از اینکه چرا خودش به هنر عشق بازی تام نرسیده دپرس باشه خیلی فرق داره با دنیای دپرس غیر اینجوری :)

    پس دپرس بودنم بد نیست اینکه چرا و برای چی باشه خیلی مهمه ، اینکه آدم خودش رو کم ببینهُ عجبم نداشته باشه خودش خیلیه ها!
    کبریتی که  سرشو فشار دادن تو سینک تا خاموش شه
    پاسخ:
    چون کامنت بالایی رو خوندمُ دارم جواب می نویسم یه جورایی سخت شده نوشتن
    آخه و خدایی به نکات جالبی اشاره کرده درباب کبریت و سیگار ، به من باشه میگم فانتزیه دیگه نباید سخت گرفت ، مهم همون تحت فشار بودنه که مفهوم رو رسوند
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • عجب!
    اول که حس قحطیه؟ کبریت نیم سوخته و ..!
    چ میدونم حس دیگه
    دوم که عجب کامنتایی بوده ها!!
    بقول باکارای عزیز شدید فوران کرده از مانیتور من مشخصه!
    سوم که منم باطری لب تابم رو درنیاوردم ، درضمن پلاستیکای کنار مانیتور لب تابم رو هم دقین همون شب کندم 
    برچسب روی تلویزیون خونه امون رو هم همون روز اول که آوردن کندم نه مث خیلیا که بعد 6سال میری خونشون اون برچسبهای کنار مانیتورشون هنوز هست!
    و گوشیم هم محافظ نداره 

    خب اینا چه ربطی داره
    همین دیگه وقتی میای میبنی یه پست س ساعته 28 تا نظر داره میگی جل الخالق این چی گذاشته که این همه نظر داره 
    همین باعث میشه حسمون رو یادمون بره
    حس جناب سید رضا هم جالب بود!  منتهی سر کبریت رو فشار نمیدن اون سیگاره که با فشار خاموش میشه کبریت چوبه و اصولا با تکون دادن یا فوت کردن و امثال اونها خاموش میشه البته سرکبریت رو فشار بدی میشکنه  ممکنه حس شما اون بوده باشه

    و اما همه ی این به کنار حس و حال بعضی وقتهای آدم رو نمیشه براش حالتی عینی پیدا کرد
    مثلا من گاهی از ته دل یه حس آرامش و لذت بخشی دارم که از اون حس دهنم طعم شیرینی پیدا میکنه و یه حس ذوق زدگی درونم دارم
    واسه هرکی میگم میگه درک نکردم و البته میگه درک نمیکنه!

    القصه این همه کلاف پیچیدیم که بگیم حس هاتون پایدار
    حتی در حد کبریت نیم سوخته

    پاسخ:
    سوم که شما من رو یاد پلاستیک صندلی ماشین و اون شماره سریال ماشین های صفر انداخت! که بعد از یه سال و چهار سال هم هنوز هست :) تو بعضی ماشین ها
    نکته سنجی تون مستدام
    از یاد رفتن حس خودش باعث ایجاد حس جدید میشه نمیشه ؟
    گرچه دوست نداشتم تو این وب کامنتی بذارم ولی خیلی دوست داشتم کامنت بذارم!
    شاید فانتزی نباشه
    ولی
    حس میکنم مُردم!
    نه کسی هست که خاکم کنه
    نه بهم توجهی کنه
    همه از کنارم رد میشن بدون حتی نیم نگاهی
    انگار هزار سالِ مُردم
    نه اسمی ازم میبرن نه حالی ازم میپرسن
    من فقط یه مرده متحرکم
    همین و بس
    پس نمیشه افکار فانتزی داشته باشم
    حالم از خودم و زندگیم و دنیا بدجور بهم میخوره


    پاسخ:
    مردن یه حس روحانی هستش
    حالا بخواید یه تمثیل عینی بدید خودتون رو چطوری وصف می کنین
    از قدیم گفتن خاک مُرده سرده
    اینکه که خیلی خوبه
    عدم تعلق و دل بریدن می تونه آدم رو ببره بالا
    من ازین روحای سرگردونم!
    همین یهویی بی توجه شدن 
    بی ارزش شدن برای آدم زجر آورِ
    چه بالا رفتنی؟
    بله اینا همه تعلقاتِ
    ولی یهویی دلبریدن از تعلقات هم ممکنه بجای اینکه باعث بشه به اوج برسی
    به پست ترین مقام و موقعیت برسی
    پاسخ:
    چ بد!
    بریدن هم بریدن ها قدیم
    چقدر حس...

    دقیقا الان حس یک کشاورزی رو دارم که بعد یک صبح تا غروب کار سنگین

    میخواد بخوابه
    پاسخ:
    خب چی کار کردی که به همچین حسی رسیدی ؟
    بعدش بگیر بخواب
    صبح تا غروب کار سنگین
    پاسخ:
    قوتکم مزید :)
    فشار به خودت نیار واقعن اهل خاک میشی ها بنده خدا!
    فشارکم متعادل
    فانتزی نبود.حقیقت محض بود..
    پاسخ:
    آهان
    چه صریح
    فهمیدم ها! خواستم لطیفش کرده باشم
    به هر حال ، حال ناخوش تری هستش بسیار
    ان شاالله که پروانه شید
    من گشکک اشی مشی هسیتم :))
    اخه به اسمم هم میخوره 
    پاسخ:
    چقدر سریع نوشتی
    گنجشکک !
    هستم !
    آخه !
    سه غلط
    17!!!
    می خوای اشی جون صدات کنیم
  • منورالفکر
  • چون منت مون رو کشیدید الان اینجوری شده؟
    واقعا حال همه ی اینجا اومده اینقد قاراشمیش بوده یا چون منت کشیده شدن، خواستن دل بدست بیارن و حواس کبریت نیم سوخته رو از قسمت آشغالگیر سینک و سینک و کبریت نیم سوخته پرت کنن؟
    حال خوب عجیب معجزه ایه!
    پیامبرش گاهی میشود پاره شده بغض ستاره ها که تا دم رفتنشان میشود شره میکند سر چشمهای دل آماده ی ما
    گاهی پیامبرش همان گنجشک کوچک بال وپر مچاله گوشه ایوان خانه است که از سرما زیر دستان مادرش پناه گرفته
    گاهی تک برگی نارنجی است که پالتوی خشک اش را زیر چکمه حس سرکش تو پهن میکند و ساز کوک شده خش خش اش میشود محشرترین موسیقا
    گاهی حتی نسیمی که در اوج غمباد هوا وقتی تا خرخره دم کرده می وزد و نای و حال و جان وجمال ت را می نوازد
    معجزه ها زیادند
    پیامبرانش زیادتر
    ولی
    اوکه اذن می دهد به این همه رسالت های آنی
    به این همه خلق پیامبرهای طبیعی
    به این همه دیدن تو
    و
    مراقب تو بودن
    فقط یکی است
    خدا همیشه یکی است
    و
    برای حال خراب امروز شاید همه ما
    خوب است که
    یکی همه حواسش
    به تک تک همه حال تک تک ماست
    که برای یکی که خیلی هم کس مهمی است کلا
    ما یکی، بچشم می آییم
    مهم هستیم
    این حال خوبی است
    گاهی چنان قدرتمند است این حال خوب
    که می توانم در اوج حال بدم
    یکهو پیامبر شوم خودم
    اذن گیرم به خوب کردن حال شما
    و
    به رسالت فرستاده شوم

    دوستان م، چه معجزه ای کنم تا حالتان ایمان بیاورد به یکی که برایش مهم هستید؟
    اوما
    باران نم نم
    احسن الحدیث
    باکارا
    آویزون
    پلک بلورین
    ساره
    فاطیما
    .
    .
    .


    پاسخ:
    مگه چه جوری شده؟
    نمی دونم چی بگم ! از بامعرفت های روزگار هیچی بعید نیست ! اینجا هم که همه عند مرامن!
    *عند:
    نزد
    محضر
    اند
    پایان
    انتها
  • محدثه انصاری
  • خداییش اون روزی که این پست رو گذاشتید چه حال افتضاحی داشتید.( با کمال عذر خواهی از لحن صحبتم)

    حال من مثل حال یه شاعر کسله که حرفاش داره ذهنش رو منفجر میکنه اما یادش رفته چطوری باید حرفاشو بزنه . در حال انفجارم.....
    پاسخ:
    حال جالبی داشتم اتفاقن
    مگه چشه این شکلی بودن

    حال خیلی بدیه ،دقیقن می فهمم چی می گید! اصلن واسه همین که من هم می نویسم هم می سرایم
    بعضی ها تو قالب موزون نمی گنجه
    درگیرش نشید ، راحت بگید کم کم خودش قوت می گیره و یا بنویسید بدون وسواس اضافی
  • منور الفکر
  • ممنون از لغت نامه پاورقی
    ولی مفهوم بود

    به فانتزی های بامرام ها نگاه کنید چه جوریش پیداست دیگه
    کبریت
    کرم
    سوسک
    و
    ...
    داغونن همه
    هرچند سرحرفم هستم
    مرام خرج کردن دوستان
    یعنی امیدوارم واقعا
    پاسخ:
    داغون بودن مگه بده؟
    اصلن من با این تعاریف هم مشکل دارم
    سوسک بودن ، کرم بودن ، کبریت بودن برای آدم هایی مثل ما بد نیست  خیلی هم خوبه
  • منور الفکر
  • واقعا الان نیاز دارم برام توضیح بدید
    داغون بودن بد نیست رو میفهمم
    ولی خط آخرو اصلا
    پاسخ:
    چطوری توضیح بدم آخه ؟
    مگه بقیه ای که غیر از ما هستن و نمی گن خوبن ؟ که ما از این حالمون شرمنده باشیم ؟ یه جایی به اون عجب هم اشاره کردم ها!
  • منورالفکر
  • پیچیده شد...
    کدوم عجب؟
    من کی گفتم شرمنده باشه کسی؟
    میگم آدم، آدمه
    خلیفه خدا
    اینو هیچوقت نباید یادش بره
    حتی وقتی خیلی ناراحته یا کم آورده
    نباید اینقد راحت خودشو به حیواناتی که هرچند از خلقت همشون هدفی مدنظر بوده ولی برای انسانها جز مشمئز کننده ها هستند.تشبیه کنه
    کرم و سوسک و...واقعا مناسب تشبیه نیست
    حالا جوجه اردک ازاون کرکی هاش بامزه اس
    مگه اینکه خب اصلا درمعنی خودشون بکارنرفته باشن که اگه اینطوره بگید معانی رو منم بفهمم کامنت بچه هارو
    پاسخ:
    عُجب ، خودپسندی مفرط
    پس گیر کار کجاست ؟
    خدا خودش برای همین خلیفه اش گفته بل هم اضل
    خب به هر حال اون لحظه من یا بقیه این حس رو داشتیم ! نمی خوایم که رو حالاتمون قضاوت خاصی صورت بگیره ، صرفن یه حال چند ثانیه ای ، دیقه ای یا ساعتیِ
    در معنی خودش رو نمی دونم ولی وصف حال هست حداقل برای من هست
    قدیما چجوری بوده؟

    خب اینم فانتزیش که واقعا حالِ منِ
    دقیقا احساس میکنم یه گوچه فرنگیم که از پشت یه نیسان آبی افتاده وسط جاده بعد
    یه تریلی 18 چرخ با 180 تا سرعت از روم رد شده و من پخش زمین شدم بدجوووور!!

    یا
    حس ساعتی رو دارم که پاندولش تا چند وقت پیش بخاطر تازه بودن باطریش
    تکون میخورد ولی جدیدا باطریش ضعیف شده دیگه رمقی نمونده پاندولشُ تکون بده!
    اینم فانتزی
    برید حالشُ ببرید!!!
    پاسخ:
    ضرب المثلِ دیگه : میگن بچه هم بچه های قدیم ، آدم هم آدم های قدیم و ...
    گوجه فرنگی : 1 غلط 19
    من حالش رو ببرم شما خوشحال میشید ؟ باشه میرم " چقد عصبانی می نویسید"
    یعنی شما میخونید که فقط غلط دیکته بگیرید؟ اینجوری شما خوشحال میشید؟ چشمتون فانتزیای نابم ندید؟! اگه استاد بشید که خدا رحم کنه به دانشجوهاتون!!
    پاسخ:
    اتفاقن فانتزی ها خیلی خوب بود
    اون خط آخریه نذاشت ببینمشون
    منهتی هم خنده دار بود هم بسیار جالب
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • بداهه جالبی بود جناب منورالفکر ...
    ان شاءالله که همه حال ها خوب باشه ، خوب بشه


    جا داره بگم من یکی که اصلاً حالم بد نبود.
    اون میکروب بودن از اون جایی میومد که حس عدم تر و تمیزی مفرط داشتم. 
    پاسخ:
    خب راس میگن دیگه
    همه ی مثال ها رو بر می گردونیم سریع به حال معنوی افراد!
    شاید حال مادیش مشکل داشته باشه!!!
  • منورالفکر
  • خب درکمال احترام وتواضع
    خدمت تمام دوستان بامرام اومای گرامی والبته خودشان
    عارضم
    که متوجه شدم

    دوستان، فانتزی هاتان پر از نم بارون و خش خش برگ و لیزی موزاییک ها و بوی عمیق خاک خیس و چمن تازه زده شده و قارقار صبح گاهی کلاغ و نسیم پرسوز و سرد کله سحر و یک بیشه پر از حس های ناب و جذاب...

    پاسخ:
    خدا رو سپاس
    الان این دو خط پایانی من الان شما بود دیگه یه جورایی!
    فکر کنم شما همون بیشهِ باشین که جمع همش توش
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • با تشکر از شما " جناب منور الفکر "

    فانتزی های خودتون هم
    پاسخ:
    اوهوم
  • منورالفکر
  • واقعا
    شاعرید!
    همانقدر ظریف بین و سنج و اندیش...
    درست فرمودید

    یک بیشه است
    حس و حال من
    پاسخ:
    منُ شعر
    هرگز
    سراغشم نمیرم oO
    HOOM
    منِ من خیلی داغووووونه....
    پاسخ:
    ع وا چرا ؟
    تا این حد
  • بــُگــذار گـمنــامـ بمـــانـَـم
  • من بی او
    فقط برگ خزان زده ام که هیچ بهاری زنده اش نمی کند
    پاسخ:
    برگ خزان زده!
    زرد ، نارنجی ، سرخ  ...
    نظرات این پست رو خیلی دوست داشتم، هر از گاهی میام اینجا تا نظرات جدید رو بخونم و از احوال بقیه باخبر بشم ...
    جناب منورالفکر اگه پست قدیمی کرگردن من رو بخونن چی فکر میکنن پس ؟!!
    باید به چوب کبریت سوخته و  پشه و میکروب و سوسک وکرم وغیره
    کرگردن و مورچه و ... رو هم اضافه کنیم !!
    وضع خرابه، ظاهرا !
    :))
    پاسخ:
    نمی دونم
    لینکش رو بذارید حتمن میان می خونن ، البته اگه من اشتباه نشناخته باشمشون
    دعوا سر همینه که وضع خیلی هم خوبه نیست ؟
  • علی امامی نائینی
  • خدای من !
    پاسخ:
    Oo
    چی شد؟
    بیام بگیرمش!
  • منورالفکر
  • راستی
    من خیلی وقت پیش کرگدن رو خوندم
    پاسخ:
    خب خیلی خوبه 
  • ... م.ح.م.د.ی...
  • الان اینو خودتون نوشته بودید؟ اینو تو فیس بوک خونده بودم؟ شما دوست فیس بوکم هستی؟ ولی یادم نیست کی نوشته بود.
    پاسخ:
    نه ، از روی دوست شما کپی کردم :) واقعن که !!! حالا اون چی نوشته بود ؟
    من رو یاد یه بار دیگه ای انداختید با یه نفر دیگه که هنوزم هست
    من دوست فیس بوک شما هستم ؟ Oo

    مسهولین رسیدگی کنن !!!
  • ... م.ح.م.د.ی...
  • اون همینی که شما نوشته بودید نوشته بود ولی شما چطور نداشت

    من شما رو یاد یکی دیگه ای انداختم که هنوزم هست !؟! = |

    والا با این اسم ها آدم تشخیص نمیده کی به کیه؟ ولی به هر حال من دوست کسی ام که اینو ازش کپی کردین

    ولی یادم نمیاد ازکی کپی کردین :)
    پاسخ:
    جالبه !
    هر وقت یادتون اومد من از کی کپی کردم خوشحال میشم باهاش آشنا بشم !
    اینقدر احساس نزدیک آدم ها اونم تا این حد حتی در انتخاب واژه ها قابل بررسی هستش شدید!
    تا همین الانم فکر می کردم که اون متن آزادی رو می گید الان فهمیدم دارید درباره من الان صحبت می کنید :) و از اونجایی که کپی نمی کنم متنی رو گفتم کپی نکردم
    اگه این باشه که دیگه هیچی این خیلی خاص تر هست ! باید جالب باشه آشنایی با اون رفیقتون و احوالات زندگیش

    یه بار یه متنی نوشته بودم همین جوری کوتاه ، گفتن این پیامکش اومده برام
  • ... م.ح.م.د.ی...
  • رفتم فیس بوک گشتم پیدا نکردم کی اینو نوشته؟

    خب شاید خودتون دوست فیس بوکم هستید اینم از صفحه ی شما خونده باشم!!

    این قضیه از خواب هم عجیب تر شد :)
    پاسخ:
    چ ماجرایی شد این :)
    نه چ جوری بگم من قبلن همچین چیزی نخونده بودم اصن !
    احتمال نداره خوابش رو دیده باشین ؟
    من خودم خیلی اینجوری میشم ها ! یه صحنه ای رو حس می کنم یه جایی خوندم یا دیدم ولی یادم نمیاد کجا ؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی