نا پای دار

کی آشپزیش بهتره

جمعه, ۵ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۱۴ ب.ظ
الان من گشنم شده شدید
هوس ماکارونی کردم
مایه اش رو که تقلب می کنم فقط بگین چی کار کنم بهم نچسبه هان ؟ Oo
  • علی رسولان

نظرات  (۲۶۵)

کسی بلد نیست
اینجا نوشته تو آب روغن و نمک بریزم شیش دیقه دیگه ور دارم Oo
ای بابا
اگه بچسبه من می دونم شماها
دیگه میرم که برم
چرا کسی آن نیست همه این هستن چرا آیا ؟
هم الان. بسته ی ماکارونی رو باز کردم و ریختم تو آب
به جای نگاه کردن بگین چی کار کنم الان حال و روز من نگاه کردن داره هان ؟
  • آهسته رهش
  • تو آب روغن بریزید
  • آهسته رهش
  • هر از چند دقه هم یه هم بزنید.
    ماکارونی تون رشته ای هست یا شکل دار؟
    حالا که کمک نکردین باید به عرضتون برسونم که
    خوشحالم کمک نکردین
    چون در حال خوردن یع کراتچی فلفی تند و آتشین هستم. و دیگه مجبور نیستم به شما هم بدم و همش رو خودم تنهایی می خورم به به. م م
    رشته ای هست
    ریختمش خب
    الان چی کار کنم ؟ روغنم ریختم نمکم ریختم
    یعنی من عذر می خوام شدید
    این همه همراه اینجا بود همیشه
    شما افتادید به زحمت :(
    الان من خجالت بخورم یا ماکارونی آیا ؟
    همین جور که قل می خوره به هم بزنم ؟
  • آهسته رهش
  • هر یه مدت هم بزنید
    با قاشق دسته دسته بیارید بالا و قاشق رو آروم آروم تکون بدید. تقریبا بلروزنید قاشق رو تا رشته ها از هم جدا بشن
  • آهسته رهش
  • نگران نباشید. روغن که ریختید چیزیش نمیشه. بعدشم که میریزید تو آبکش یه کم آب یخ بریزید روش درست میشه
  • آهسته رهش
  • میدونید که چطور اید آب روش بریزید تو آبکش؟!!
  • آهسته رهش
  • و میدونید که کی موقع برداشتنش از رو گاز هست؟!!!
    الان بعضی هاش چسبیده به هم
    با این چنگکی ها هس شاخه شاخه دار همش زدم
    بعضی هاش وا شد بعضی ها نمیشه :(
  • آهسته رهش
  • کم کم هی همین کارو بکنید. دسته دسته بیارید بالا. قاشقو بلرزونید.از هم باز میشه
  • آهسته رهش
  • ملاتش رو از کجا آوردید؟نکنه از این کنسرویاس؟!!
    دارم همین کار رو می کنم خب
    تقریبن واشد
    فقط آبشم من تو اتاق بودم ریخته رو اجاق کم شده :(
    چه کنم آب بریزم با روغن دوباره
    دارم همین کار رو می کنم خب
    تقریبن واشد
    فقط آبشم من تو اتاق بودم ریخته رو اجاق کم شده :(
    چه کنم آب بریزم با روغن دوباره
  • آهسته رهش
  • آب بدارید جوش بیاد بعد بریزید روش
    یه کم هم روغن
    روغن زیاد لازم نیس
  • آهسته رهش
  • نکنه آب سرد بریزید که ماکارونی ها سفت میشنا
    آره دیگه
    اون رو که اصن بلد نیستم
    یعنی انتظار دارید ملاتشم درست می کردم ه ه
    الان رشته ها چاق و توپولی شدت سخت هم می خوره چه کنم ؟
  • آهسته رهش
  • آویشن اگه دارید بریزید تو ملات خوشمزه میشه

    چن دقه که جوش خورد یه رشته ش رو بگیرید دست بزنید. اگه نرم شده خوبه دیگه. آبکش کنید.

    اگه زیاد جوش بخوره رشته ها له میشن و وا میرن
  • آهسته رهش
  • با بسم الله بریزید تو آبکش
    نسوزید!!!

    بعد یه آب بگردونید ته قابلمه و بریزید رو ماکارونیای تو آبکش

    بعد مزه کنید ببینید اگه نمکش خوبه فق یه کم آب بریزید روش به اندازه ای که یه کم شسته بشه
  • آهسته رهش
  • با بسم الله بریزید تو آبکش
    نسوزید!!!

    بعد یه آب بگردونید ته قابلمه و بریزید رو ماکارونیای تو آبکش

    بعد مزه کنید ببینید اگه نمکش خوبه فق یه کم آب بریزید روش به اندازه ای که یه کم شسته بشه
  • آهسته رهش
  • اگر نمکش زیاده بیشتر آب بریزید. یه کم آبکشو تکون بدید آبش بریزه و یه کوچولو رشته ها جابجا بشن و یه کم دیگه آب بریزید

    بازم تکون بدید که هم آبش بره و هم رشته ها بهم نچسبن
  • آهسته رهش
  • با آب سرد بشوریدا
    خب دارم انجام میدم
    روغنم بریزم یا نمی خواد
  • آهسته رهش
  • روغن کجا بریزید؟
    آبکش کردین؟
  • آهسته رهش
  • اگه سیب زمینی میخاید حلقه های نازک بکنید بذارید ته قابلمه.زیاد نازک نه که بسوزه ها. متوسط رو به نازک. اگرم نمیخاید که هیچی.
    روغن بریزید ته قابلمه. سیب زمینی بذارید یا اینکه یه لایه ماکارونی بریزید به اندازه ای که ته ظرف رو بگیره
    بعد یه لایه ملات
    همینطور لایه لایه هی بریزید دیگه
  • آهسته رهش
  • اولش شعله رو بکشید بالا تا یه کم گرم بشه بعد چن دقه دستتون رو خیس کنید بزنید کناره های قابلمه. اگر جیز چیز کرد زیرش رو کم کنید.
    ریختم
    فقط یه کم انگار شله درش رو بذارم یا نمی خواد ؟
  • آهسته رهش
  • بذارید درش رو
    سیب زمینی رو هم دیر گفتید دیگه
    همون ماکارونی ریختم
    خدایی حس سیب زمینی حلقه کردن هم نبود
    قیافه اش که بد نیست فقط شل شده انگار
  • آهسته رهش
  • شاید زیاد جوش خورده
  • آهسته رهش
  • شعله ش که زیاده؟
    نبود الان زیاد کردم
  • آهسته رهش
  • نسوزنیش. حواستون باشه. یه دقه دیگه دست خیس بزنید. اگر جیز جیز کرد زیرش کم کنید دیگه
  • آهسته رهش
  • میخاید ملاتش رو یادتون بدم؟ این کنسروا بدرد نمیخوره.
    گرچه یه بار ما خوابگاه کنسرو بادمجون گذاشتیم جای ملات!!!
    بادمجون ؟
    بعد میشد خوردش ؟
    یعنی می تونم یاد بگیرم
  • آهسته رهش
  • زیاد دلچسب نبود.غذای دانشجویی شد دیگه!!

    آره. کاری نداره
    ببین این فوت کوزه گری ها رو هم زودتر بگید داشت می سوخت ها بوش بلند شده الان
    سلام
    من لازانیامیخوام ماکارانی دیشب خوردم!(سوزبه دلتون!)
  • آهسته رهش
  • سیب زمینی نگینی کنید سرخ کنید بذارید کنار. پیاز خلال کنید سرخ کنید بذارید کنار.
    یه کم سویا بذارید خیس بخوره بعد آبشو بگیرید تو آبکش و کامل بفشارین بعد بریزید تو ماهیتابه یه کم کم تفت خورد و شرو کرد سرخ شدن پیاز و سیب زمینی رو اضاف کنید. هم بزنید. یه گوشه از ماهیتابه رو خالی کنید و رب گوجه بریزید و تفت که خورد قاطیش کنید با بقیه مواد.ادویه هم همینطوری یه گوشه تفت بخوره بعد قاطی کنید. نمک و فلفل و آویشن بزنید.
  • آهسته رهش
  • بابا من که گفتم یه دقه بعد دست بزنید اگه صدا داد کم کنید.
    اگه سوخت به من هیچ ربطی نداره
    سلام بانو
    پس قارچ وفلفل دلمه ای چی؟!


    من این وسط نقشم پررنگه ها!یکم توجه کنین
    خب این که خیلی زمان می بره
    حوصله می خواد تازه من نمی دونم الان سویا کجاست که
    یارپیاز چشم رو می سوزونه
    بعدش دستم به سیب زمینی بخوره ها همون رو خلال می کنم سرخ می کنم می خورم :)
    دیگه به مراحل بعد نمیرسه من عاشق سیب زمینی هستم
  • آهسته رهش
  • سلام بانو
    یادم رفت
    قارچ هم تفت بدید بذارید کنار.
    فلفل دلمه رو نمیخاد تفت بدید.
    فقط سویا آخرین چیز باشه
  • باران نم نم...
  • الان دارید ماکارانی می خورید؟!!!
    خوشمزه شده؟!!!
    به به
    سلام
    موقع خوردن رسیدید واقعن خجالت داره
    سفره با شماسست دیگه :)
  • آهسته رهش
  • بابا خودمم دلم کشید
  • باران نم نم...
  • 00
    -
  • آهسته رهش
  • نه باران خانوم
    تازه گذاشتن دم بکشه
    سلااااام
    چقدمن حس خوبی به شمادارم:)

    تلاش هاتون بی نتیجه بودبانوجان
    فک کنم باید نیمرومیل کنن
    یاعلی
  • آهسته رهش
  • به من ؟
    فک نکنم مشکلی پیش اومده باشه! نسوخته که
    بله شما:)
    نه دیگه سیب زمینیاکه خورده شد
    چشمشون اشک میادپیازخوردکنن
    سویاهم نمیدونن کجاس!


    یاعلی
    من الان می خوام یع اعتراف بکنم
    و البته تجربه
    نه هنوز رو اجاق هستش و شل شده
    می دونید اون آخر سری خواستم مایه رو کامل از قوطی در آرم ها
    آب ریختم توش حل کردم بعد ریختم تو اون یکی قوطی آبکی نبود ها
    سفت شده بود ولی انگار نساخته بهش
    نمی دونم چرا شل
    به هم چسبیده
  • آهسته رهش
  • انقد سرش رو بر ندارین. بذارید دم بکشه. هرچی شده دیگه باید بخورید.نباید زیاد آب میریختین. به اندازه ای که ته قوطی پاک بشه. خیلی کم.
    فاطیما خانوم ایشون مواد ماکارونی کنسرو استفاده کردن.
    این مسخره بازیا چیه اونوقت؟
    توصیه میکنم در وبتون تخته کنید. خیلی بیش از حد لوس شده!
  • آهسته رهش
  • تحویل بگیرد جناب
    ما که رفتیم
    شبتون خوش
    به مادرتون بگین دیگه وقتشه باید آستیناشون بالا بزنن.
    والا.تمام مواد حروم شد
    بله میدونم
    داشتین بهشون یادمیدادین چطوری مواددرس کنن واسه اون گفتم

    چراهیشکی بامن خدافظی نمیکنه؟!
    مسخره بازی نیست
    استفاده بهینه از امکانات هستش
    من که خودم قصدش رو داشتم حالا شما هم دیگه گفتی روت رو زمین نمی ذارم
    البته شما اگه حرفی داری بیا تو. ” روم " بگو :)
    اوشون با من مشکل دارن
    شما ناراحت نشید
    شب شما هم خوش
    ممنون واقعن کمک کردین
    نمی خواستم به مامان زنگ بزنم نگران بشه
    عه وا این بانو آهسته دلخور شدن؟
    من با شما نبودم.با اخوی گرام بودم!
    با عرض پوزش.
    زحمت کشیدید.چشم خدمت میرسم.الان فعلا عموی بزرگوار گیر سه پیچ دادن به من فلک زده ولم نمیکنن!
    پ ن میخواستین خوشحال بشن
    واقعن چرا وقتی یکی به یکی دیگه کمک می کنه یه چیزی می گین ناراحت بشه طرف هان ؟
    ایشون نبودن که الان همش خراب شده بود واقعن که " آیکون به شدت عصبانی "
    بیا.من که گفتم منظوری نداشتم.
    ای الهی شفته بشه قابل خوردن نباشه!
    تو یاهو یه شکلک هست بغض کرده من الان اونم!!
    :))
    شده لازم نیست دعا کنید
    دعاهاتون رو بذارید واسه جاهای بهتر
    آی پی رومانیایی ای
  • باران نم نم...
  • من ماکارانی می خوام...
    آقا مسئولین پاسخگو باشن خب:(
    واقعن می گید ؟
    منم هوس کردم وگرنه اصن حوصله کار کردن ندارم
    همون غذای بیرون بهتر بود
    آقا من اصن کامنت نذارم شما خیالتون راحت میشه؟
    نبودم مایه مسرت شماست؟!!
    آدم باید جنبه اش رو هم داشته باشه.
    حقتونه.خدا رو هزار مرتبه شکر که لااقل اینبار دعام گرفت!
    نمیشه یه جوری تغییرش بدم به فرانسه؟!
    بی خیال یه نفر رو ناراحت کردید
    شما که می دونید من از سنگ ساخته شدم به این زودی و با این حرفا ناراحت نمی شم
    فقط یه وقتایی به این و اون گیر می دید ها ! نباید بدید دیگه خب
    از بقیه خوب بگید
    فحش ها رو بدین به من :)
    شما که خوب هستید چرا تیکه می ندازید هان
    خانوم یا آقای
    آی پی رومانیایی ای
  • باران نم نم...
  • ظاهرا مسئولین رسیدگی نمی کنند...
    عاقبت نون رو خدا بخیر کنه...
    من عذرخواهیم کردم.تو وبشون هم اعلام میکنم.
    خوشحالم مجبور نیستم آشپزی کنم!
    مادرم راضی نمیشه پسراش دست به سیاه و سفید بزنن.
    الان چطوری رسیدگی کنن آیا ؟
    بفرمایید خیلی خوشمزه شده فقط رشته ای نیست ها یه کم خورشتی شده :) ولی خوشمزه است ها شدید
    دست کارگردانش هم ممنون و سپاس
    الحمدالله
    ولی مامان من همش میگه پاشو یاد بگیر فردا بتونی به خانومت کمک کنی ولی من زیر بار نرفتم هیچ وقت :(
  • باران نم نم...
  • خدای من!!!
    چقدر جناب آقای... رومانیایی لوس هستند،سربازی در عجب شیری،صفر ۱ کرمانی،جزیره ی خارکی،بیرجندی چیزی نصیبتون بشه که یکم مرد بشید!!!
    والا به خدا...
    من زوجه اختیار کنم کمک میکنم!
    فعلا مجبور نیستم شفته پلو درست کنم!
    :)
    ان شاء الله
    بیفته تو خود سوراخ صفر نقطه مرزی
  • باران نم نم...
  • جناب ...!
    شما زوجه اختیار نفرمایید!!!
    دختره مردم خون نکرده که!!!
    مسئولین رسیدگی نمی کنن که میشه این دیگه!!!
  • باران نم نم...
  • چهل کیلومتری داعش هم خوبه...
    سکته از راه دور حداقل بلایی هست که سرشون میاد!!!
    هر چی باشم از شما دخترا که لوس تر نیستم!
    :)
    میام جوابتون میدم.
    کم نیاوردما؟ مهمون داریم
    داعش
    ایشون رو فک کنم تو تهرانم بندازن با پست اول سکته بزنه
    نشد دیگه
    با بانوان محترم بلاگ "آیکون عصبانی "
    آقا پسر ادب
    البته خودت میگی دیگه شایدم دختر باشید
    مجهول الهویه هستید فعلن
    من دقایقی نیستم
    سه نقطه چهار نقطه پنج نقطه شیش نقطه دخترا به جز آشپزی کارای دیگه ای هم بلد هستن که با عرض پوزش اینجا جاش نیست هههههه
  • باران نم نم...
  • یک پیشنهاد روانشناسانه...دوستانه؛
    اصلا بیاین تحویلش نگیریم...
    که فکر نکنه خیلی زرنگه!!!
    من که از همین الان ایشون رو بایکوت می کنم...آ...آ!
    _
    اصن چی معنی داره ... اونم رمانیایی بیاد تو ایران هان ؟
    حالا اگه به قول خودشون فرانسه می شد یه چیزی قابل تحمل تر بود :)
    همین حرفا رو با بلاشون بزنن هم می شه واقعن نمیشه
    وقاعن نمی تونین بزنین
    تو این دنیای مجازی راحت نیستید تو واقعیت چی ی کشید از دست خودتون پس ؟
    سلام
    ههه چه بامزه شده!

    گناه دارن که جواب ندین بهشون بانو
  • باران نم نم...
  • دوست دارید یک اصلاحیه ی تایپی رو کامنت آخری برید؟!!!
  • باران نم نم...
  • فاطمه خانوم گل!
    اینا درس زندگی هستش...
    اگر شخصی یک روزی خواست با هات بازی کنه...کلا دیلیتش کن چون ارزش نداره براش تایم بگذاری!!!
    اصن چه معنی داره
    همین حرفا رو با بلاگشون
    واقعن
    تو واقعیت چی می کشید

    :)
    ...قصدمسخره کردن وبازی دارن آیا؟!نه نکنین اینکارو3نقطه!
    شماببخشیدشون بانو
    (به نظرتون۳نقطه به من فش میدن الان؟!)
    گاهی نشانه قایم شدن است!یا ساکت شدن است. گاهی نشانه بی جواب ماندن است!یابی نتیجه بودن بحث است. گاهی نشانه بی لیاقت بودن مخاطب است!یا بی اهمیت بودن بحث مخاطب. گاهی نشانه انتظار ادامه بحث از سوی مخاطب!یا این که شنونده اصلا خودش را به کری زده!بی خود گلویت را جر نده...! در هر حال سکوت همیشه نشانه رضایت نیست.

    با نظر باران نم نم کاملا موافقم
  • منورالفکر
  • شکلک برره ای...
    وقتی صفحه اول وب رو دیدم-

    پست جدید بود
    اصلا محتواش بچشم نیومد
    تعداد نظراتو دیدم قفل کردم!

    خوندم هل من ناصرتون و خودزنی های اولیه رو کلی خندیدم بهتون
    ببخشید دیگه-
  • باران نم نم...
  • مگه جرات می کنه کسی به فاطمه خانوم ما حرفی بزنه!!!
  • باران نم نم...
  • فدایی داری ساره جان!
    ...............
    منورالفکر عزیز نگران نباشید ما که از اواسط اومدید هم فقط دلمون نم نم آب شد از بس ماکارانی ماکارانی کردند!!!
    من واقعا دلم ماکارانی خواست...
    عزیزین بانو:)

    جناب3نقطه اولش خوب شروع نکردن وگرنه آدم خوبین!من کلاامشب به همه حس خوبی دارم وهمه رودوس دارم!!!

    الان میخواین دیگه حرف نزنین؟!
    سلام منورالفکربانویاجناب!
  • باران نم نم...
  • کامنت 101ام،
    من موفق به ثبت صدمین کامنت شدم!!!
  • منورالفکر
  • چه خبره بچه ها!
    بنده خدا یه چیزی گفت
    احتمالا خواسته دورهم باشید

    رحما بینهم...
    رب اشرح لی صدری...
    الان براتون والعصرم میخونم ها...

    برادر خودکفا!
    از شما که صاحب خانه اید بعیده دیگه
    مهمانان را به آرامش فرابخوانید
    چرا خودتونم...
    منم همینومیگم
    :))
  • باران نم نم...
  • سرکار خانوم منوروالفکر عزیز!
    غصه رو غم انگیزناک جلوه ندید بابا...
    یکی یه شوخی ای کرد...یکی هم تحویلش نگرفت...
    همین!!!
  • منورالفکر
  • سلام علیکم به نم بارون و فاطیما
    گرامیان عزیز...

    آره.منم هوس کردم دستپخت خودمو البته(تبسم)
    توفیق صدمین کامنت هم
    تبریک...

    ولی یه نکته:
    قابل توجه اومای گرامی بیشتر..
    چقدر لذت بردید از این حس بودن.مشارکت.همدردی.کمک و...
    شاید هیچ متن ادیبانه یا تحلیل گرانه یا عالمانه ای هرچقدر فاخر هم
    آنقدر توجه برانگیزانه نباشد که
    وقتی یک مسلمان صدایش به کمک خواهی بلند میشود........
    حتی اگر نه جانی در خطر باشد.نه مالی و نه مرزی
    که فقط کمک بخواهد برای کمی آسایش بیشتر ومطلوب تر داشتن

    مسلمان یعنی این...

    به همتون احسنت و دعای عاقبت بخیری
    و
    بیشتر ازهمه به آهسته که کمک کرد و آهسته رفت
    من دارم یه بار دیگه دستور رو می خونم ببینم کجا اشتباه کردم که چسبید
    دیدم دو تا کامنت رو نخوندم نیست موقع آب کشی و ریختن همه چی عجله ای شد و من دست تنها بودم

    یکی اینکه نذاشتم ماکارونی آبش گرفته بشه تو آبکش
    دوم هم که ندیدم گفتن سرش رو بذار من سرش رو باز گذاشته بودم
    اشتباه ناشیانه هم کردم که قوطی کنسرو رو با آب زیاد شستم مثلن خواستم حرفه ای باشم بگم یه چیزی بلتم
    خلاصه جاتون خالی ! ته دیگم که حسابی سوخته ! :) ولی خوشمزه شده ها
    بعدش فکر می کردم ماکارونی خیلی راحت باشه وگرنه نمی رفتم سراغش ولی خیلی سخته که بتونی یه ماکارونی واقعی خوشمزه در بیاری
  • باران نم نم...
  • (ازین استیکرهایی که اشکاشون فوران کرده گوله گوله داره میاد پایین)
    یکی بلند شه دستمال کاغذی دور برگردونه...سر راه هم چراغ ها رو خاموش کنه!
    منورالفکر جان دلا رو داره آهسته می بره کربلا...
    ..................................
    گذشته از شوخی کامنت خواهرمون حرف نداشت!!!
    واقعن ای کاش باشن یا بیان بعدن بخونه
    من که اصلن فکرشم نمی کردم
    گفتم دیگه حداقل یکی از شما بانوان محترم هست که کمک کنه
    ولی آهسته روش با حوصله ی تمام وقت گذاشت برای همیشه ازش ممنونم و بهش مدیون

    تعبیر آهسته آمد و آهسته رفت شما هم بسیار دلنشین بود
    :))
  • منورالفکر
  • حضور قلبتون دیوانه کننده است نم باران بانو!
    مستدام.عمیق.متصل تر ان شالله
    ههه بانوفک کردم واقعنی میگین خواستم پاشم جعبه دستمال کاغذیوپیداکنم!والا
  • باران نم نم...
  • اولا،خوبه دیگه...قدر مادر رو بیشتر می فهمید!!!
    دوما،دیگه مبحث اگر بیفته بر روی ریل غذا جا انداختن و این حرفا لوس میشه!!!
    دیگه تا همین قدر کافیه!!!
  • باران نم نم...
  • دیگه چند ترم داستان نویسی یه حاصلی باید داشته باشه...
    ؟!!!
    بله بله:)
    خیلی موفق باشین
    دیشب هم که در خیال خوابیدین
    حسابی آماده بودین
  • باران نم نم...
  • توضیح لطفا؟!!!
    کامنتا بشه دویستا صلوات بفرستین بخوابین هههه


    البته الان که دارم فکر میکنم میبینم نخوابین بهتر چون دیگه کامنتا دویستا نمیشه
  • باران نم نم...
  • اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
    بهتره بریم تا 206 که حداقل یه سواری دست صاحب وبلاگ رو بگیره!!!
    نیت کردین پس بریم دیگه
    توضیح که دیشب نوشتین در تب خیال می خوابم رو می گم
    نه بره۲۰۴ لطفا!!
    صلواتموفرستادم:))
    الان گیر بدیم به تماشاچی ها فک کنم مناسب باشه
    نظرتون چیه ؟
    دست بانوان محترم درد نکنه که ترور شخصیتی کردن بنده رو.بعد سرکار خانم باران شمایی که با گذروندن چند ترم کلاس نویسندکی به خودتون اجازه میدین هر جور دوست دارید حرف بزنید نویسنده قهاری نخواهید شد.بعدم من روی صحبتم با جناب مجیر بود نه کسی دیگه که بخوان دلخور بشن.
    و جناب مجیر شمام جو نده.کفریم کردی حسابی.دارم واست
  • باران نم نم...
  • وای فاطمه جان فکر کن چقدر ما می تونیم اون لحظه حرص درار باشیم اونوقت!!!
    جناب اوما تا صبح چیلیک چیلیک اشک میریزن از فراق خودروی از دست رفتشون!!!
    ۳نقطه گرامی شماخیلی خوبین ولی ازاین شوخیابا بانوی مانکنین!
    خیلی هم عالین خیلی هم عالی مینویسن

    شبتون بخیر
  • باران نم نم...
  • فضای امشب عجیب داره شبیه گروههای وایبری میشه چرا؟!!!
    تازه اون۴هم معنی داره آقای اوما

    من که وایبر نصب نکردم نمی دونم چه شکلی هستش
    من دارم عکس های پژو 204 که عالیه
    و معنی دیگه اش چی هست
    من فرداامتحان تاریخ ادبیات دارم:(
    بانودعاکنین واسم

    شبتون بخیر
  • باران نم نم...
  • کار خوبی کردید...
    من هم اگر بتونم گروه صلوات رو انتقال بدم به تلگرام یک ثانیه هم تحملش نمی کنم!!!
    تا حالا وبشون نرفتم و نوشته هاشونم نخوندم.خودشون اشاره کردن به نویسندگیشون که احساس کردم بدرد نویسندگی نمیخورن!
    یکی بیاد از من حمایت کنه.مشخصه وبی که بازدید کنندگانش خانم باشن، باید آقایون حناق بگیرن!
    4شمارویادچیزی نمیندازه؟!
    ان شاالله که بانوباران پرسپولیسی نیستن!

    دیگه رفتم
    یاعلی
  • باران نم نم...
  • فاطمه ی عزیز
    دعا می کنم اما مطمئن هستم با خبرهای خوش از امتحان میای بیرون...
    منتظریم ببینیم چه می کنی ها!!!
    شب شما هم خوش
    ای وای
    امتحان دارین بعد اینجایین واقعن که
    اول نماز بعد درس
    الان
    ما
    چه جوری
    این رو به 206 برسونیم
    :)
    مگه از این کارا بکنیم
    خب برید بخونید
    خوب می نویسن ها
    البته این یه پیشنهاد
  • باران نم نم...
  • یک خبر جالب!!!
    از آی پی رومانیایی در ساعت 11:17 دقیقه مکرر به وبلاگ من سر زده شده!!!
    (نخندید فرزند مادر دپرس نشند)
    بله...تکنولوژی رسواکننده هستش!!!
    در ضمن
    یه حدیثی به این مضمون دارن حضرتش علیه السلام
    که با دشمنتون طوری دشمنی کنید که شاید روزی دوست بشید و با دوستتون طوری دوستی کنید که شاید دشمن هم بشید
    البته اینجا ما اصن صن دشمن هم نیستیم بیشتر به شوخی شباهت داره و کل کل
    ولی گفتم که گفته باشم
  • باران نم نم...
  • الان 145 تا کامنت رفته...
    من یک پیشنهاد دارم؛
    چون عمر بسیار ارزشمند هست یک سوالی مطرح بشه و پیرامونش صحبت کنیم...
    من سوالش رو آماده دارم!!!
    خب بپرسید
    من که دیگه خودم حالیم تا الان چیکار کردم و کجا رفتم.
    اول اینکه عضو بیان نیستم واسه همین راحت با گوشیم کامنت میذارم.بعدم بلاگ ندارم.سوم حالا مگه هر کی ip یش رمانی بود منم؟ اینه خانم محترم.یه نویسنده اگه بخواد ماهر بشه به اطرافش با دقت نگاه میکنه.اونم برای کسب درس و تجربه. نه واسه اینکه به خیال خودش طرف رو از رو ببره
  • باران نم نم...
  • فعلا که آیپی رومانیایی ما با اینجا یکی از آب درآمده...
    اما باشه قبول!!!
  • باران نم نم...
  • و اما سوال!!!
    اول خوب فکر کنید و بعد شرح کامل بنویسید!
    بپرسید
    آی پی رومانیایی هم تو جواب مشارکت کنن جهت شناخت شناسی
  • باران نم نم...
  • اگر همین الان متوجه بشید که تنها یک هفته از عمرتون(دور از جون حضار گرامی)با قیمونده،برنامتون برای این یک هفته چی هستش؟
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • اوّل اینکه خدا قوت
    چندتا کامنت اوّل رو دیدیم استرس گرفتیم.

    بعد اینکه ماکارونی رشته ای رو درسته ریختید داخل ظرف ؟!
    اگر رشته های ماکارونی رو چند تیکه می کردید کارتون خیلی راحت تر می شد.
    بعدم اینکه لابد کنسروتون خیلی آبکی بوده
    + یه جایی هم ظاهراً غذا آبش تموم شده دوباره آب ریختید ... این باعث میشه غذاهه خمیر بشه ...

    سیب که می چینند کف قابلمه بدون اینکه ماکارونی کف بسوزه فرصت بیشتری برای دم کشیدنش هست.
    بعدم این غذا حوصله خوبی میطلبه تا دلچسب از آب دربیاد. ولی چون آقایون اغلب فقط می خورنش گول زنک هست.

    حیف نبودیم اون موقع. (که اگر بودیم کلن ماکارونی قابل خوردن نبود.)
  • باران نم نم...
  • فکر کنم اگر دوستان خوب همیاری کنند(مثل همیشه)جناب اوما امشب صاحب یک اس 500 خواهند شد!
    من که سریع میرم
    کربلا
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • اوّل اینکه خدا قوت
    چندتا کامنت اوّل رو دیدیم استرس گرفتیم.

    بعد اینکه ماکارونی رشته ای رو درسته ریختید داخل ظرف ؟!
    اگر رشته های ماکارونی رو چند تیکه می کردید کارتون خیلی راحت تر می شد.
    بعدم اینکه لابد کنسروتون خیلی آبکی بوده
    + یه جایی هم ظاهراً غذا آبش تموم شده دوباره آب ریختید ... این باعث میشه غذاهه خمیر بشه ...

    سیب که می چینند کف قابلمه بدون اینکه ماکارونی کف بسوزه فرصت بیشتری برای دم کشیدنش هست.
    بعدم این غذا حوصله خوبی میطلبه تا دلچسب از آب دربیاد. ولی چون آقایون اغلب فقط می خورنش گول زنک هست.

    حیف نبودیم اون موقع. (که اگر بودیم کلن ماکارونی قابل خوردن نبود.)
    اونجا معتکف می شم تا بمیرم
  • باران نم نم...
  • خب فردا روزی رسیدید کربلا...چه می کنید؟!!!
    روز به روز...
    ریز به ریز...
    همون گول زنک بود که رفتم سراغش
  • منور الفکر
  • وسط درس خوندن ما عجب سوالایی که نمی پرسین...

    انگار جدی جدی امشب قراره دلا بره کربلا...

    ایده ی خوبی بود.کربلا
    ولی
    من
    گرفتار رفع حلالیت ها.کفاره ها.ادای قضاها میشم
    بعدش وقت باشه باز چندباری میرم توی قبرخالی و قبرستان و اینها
    اگه راه دادن آخرش
    نجف...
    من خب چ جایی بهتر از حرم
    صبح تا غروب می شینم تو حرم و ذکر می گم دیگه همین
    اصن اصن از تو حرم بیرون نمیام
    رفع حلالیت یا طلب حلالیت ؟ oO
    با عرض پوزش ولی این دیگه میشه تفتیش عقاید. شما چکار دارید روز به روز و ریز به ریز مردم چیکارا میکنن؟
    :)
  • باران نم نم...
  • من اما چه می کنم،
    یک وصیت نامه ی خوب دارم...کاملش می کنم...
    تلفنمون رو به انضمام دفتر تلفن خونه و کانتکتهای گوشیم رو می گذارم جلو روم و به تک تک نفرات زنگ می زنم و حلالیت خواهی می کنم...
    بعد...
    نه من اصلن کسی رو ندارم که به اون صورت زنگ بزنم بهش
    اونایی رو هم که دلشون رو شکستم در دسترس نیستن
    پس همون براشون طلب مغفرت کنم بهتر
  • منور الفکر
  • طلب منظور بود
    البته واقعا آدم توی 7روز چندتا نماز و روزه شو میتونه روفو کنه؟
    وقتش کمه باران بانو
    دلم به همون نجف آخرش و ملاقات اجل توی حرم خوشه
    وگرنه که-
    فقط میشه حلالیت گرفتنه و حق الناسو درستش کرد و کفاره هارو داد
    البته فکر کنم فقط تو همچین شرایطی باشه کسی بهتون گیر نمیده که کجا می خواید برید آخه ؟ یا بس دیگه چقد حرف میزنید با تلفن
    من وصیت نامه ندارم چرا ؟
    وصیت نامه ی من بیشتر شبیه خجالت نامه میشه اگه بخوام بنویسم از اونجایی هم که خود آدم دلش واسه خودش نسوخته کاراش رو انجام نداده دیگران هم دلشون نمی سوزه
    مگه اینکه قبلش چند نفر رو اجیر کنی و پول رو پیش داده باشی
  • باران نم نم...
  • و اما بعد...به خانواده چیزی نمی گم...
    خودم می رم و یک قبر برای خودم می خرم...ترجیحا زیر سایه ی یکی از درختهای قطعه ای قدیمی!!!
    سنگ قبرم رو هم سفارش میدم...همونطوری که دلم می خواد!
    یک سنگ قبر تمام مشکی که فقط سرتاسرش اسم و فامیلم باشه...نه تاریخ تولدی و تاریخ وفاتی...تنها یک هویت از دست رفته!!!
    و بعد...
  • منور الفکر
  • دریغ
    که آدم 7ثانیه زودتر هم مطلع نمیشه
    چه برسه به 7روز...

    ربنا فاغفرلنا ذنوبنا...

    یاد پیشم افتادم یه پشت سری داشتم
    خیلی سبیلش بلند بود صورتش رو میزد به صورت نافرمی سیبیل میذاتش مث اینکه خونوادگی تعصب داشتن خودشم بدش می یومدها ولی انگار تحت فشار بود حالا ما هم اذیتش می کردیم تا اونجایی که با غلط گیر رو سیبلیش می خواستم بکشیم " وای خدا یادش می فتم روانی میشم بدترین دوران زندگیم پیشم بود "
    واقعن از دستمون کلافه شده بود
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • ولی به نظرم یک سری از این حرفا فانتزیه
    چون توی اون بازه آدم اون قدری ذهنش درگیر میشه که یکسری کارها رو نتونه انجام بده
    اگرم اطرافیان بدونن که غوغا ...
  • منور الفکر
  • سنگ مشکی کراهت داره باران بانو
    و
    بلندی قبر بیش از 4انگشت هم-
  • باران نم نم...
  • روز سوم احتمالا میرم سراغ بزرگهای فامیل و منزل خواهر و برادرم...
    برای نزدیکانم هم چند تیکه ای از داشته هام به یادگار میبرم...(ارث و پیش پیش تقسیم می کنم چون می دونم نزدیکانم بعدا حتی سر سوزنی رو دلشون نمیاد بردارند)
    و شب هم قبل از برگشتن می رم یک کافه و آخرین قهوه ی اسپرسوی زندگیم رو سفارش می دم و در نهایت آرامش می نوشم!!!
    و بعد...
    سنگ قبر
    قبر

    ای وای دل آدم رو می برید ها یعنی بردید
  • باران نم نم...
  • من عاشق سنگ قبر مشکی هستم!!!
    خدایا این یک مورد رو به ما ببخش!!!
  • باران نم نم...
  • روز چهارم میرم سراغ دوستان قدیمیم...در خونه ی تک تکشون و براشون هدیه می برم و حضوری حلالیت می طلبم!!!
    روز پنجم تمام دوستان دانشگاهیم رو زنگ می زنم می کشونم دانشگاه و بعد ناهار مهمونشون می کنم و ازشون حلالیت می طلبم!
    میت که دیگه تکلیف نداره
    کراهتش به کی بر می گرده
    تنها کاری که فکر میکنم خیلیا انجام میدن گریه کردن. که چرا حالا.الان زوده.من هنوز آرزو ها دارم. وگرنه که تو اینهمه سال که عمر کردیم خطایی مرتکب نمیشدیم که بخوایم تو 7 روز طلب حلالیت کنیم.در ضمن خدا اگه خوب میدونست که بنده هاش زمان مرگشون بدونن قبل مرحوم شدنمون این لطف در حقمون میکرد اعلام میکرد!
  • ارکیده صورتی
  • واقعا نمیدونم تو یه هفته چیکار میشه کرد که بهترتر باشه!!!
    تنها چیزیو که مطمئنم اینه که مسلما تا جایی که بشه نمیذارم هیچکدوم از اطرافیانم متوجه بشن!
  • باران نم نم...
  • کامنت 180 ام!
    دوستان همت کنید ان شاالله صبح کربلاییم!
  • منور الفکر
  • یه چیزی برام خیلی مهمه
    که از ته دل دوست دارم برای همه اموات مسلمان انجام بشه که نمیشه
    نمیدونم چرا اصول حوصله ندارن.اصلا هم متوجه نیستن این آخرکاره اون میت بیچاره است

    دلم میخواد آب رو آشنا بریزه رو جسد.قبلش صداش کنه.آشنایی بده
    آشنا غسل بده.کفن کنه

    عقیق بذارن زیر زبون
    تربت بریزن تو دهان
    قرآن بذارن رو سینه
    ترکه تر بذارن چپ و راست میت تو قبر
    تربت بریزن سرتاسر قبر
    آروم آروم خاک بریزن
    با آرامش تلقین بخونن
    همه کارا رو آشنا بکنه
    تا صبح فردا بمونن پیشش و قرآن بخونن
    تا سنگ بذارن دائم قبرو خیس کنن(تا خیسه عذاب نداره)

    هربار سرمیزنن7تا قدر بخونن.فاتحه کامل بخونن. یه خط بکشن روی قبر تا جاش بمونه(تا اثر خط هست عذاب برداشته میشه)
    دعای اللهم رب هذه الارواح الفانیه بخونن
    اینا عذاب رو از میت کل قبرستان تا مدتها برمیداره

    ولی افسوس خیلیاش دیگه اینجوری انجام نمیشه

    همش هم روایت داره و بحث عرفی نیست هیچکدوم
  • منور الفکر
  • آثار ماتآخره
    مثل هرگناهی که در حین ختم وعزا بشه.روح میت معذب میشه ازش
    کراهت هم میت رو معذب میکنه
    من که کل 7 روز میزنم بر سر و زجه میزنم که خدا از سر تقصیرم بگذره که سر از dooop در آوردم!! یعنی کفری میشم بعضی کامنتا رو میخونم
  • ارکیده صورتی
  • خیلی خیلی این پست جالبه!!!!
    از بحث آشپزی رسیدین به مرگ و قبر و میت!!! Oo :))
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • خط کشیدن و آب ریختن ؟!

    واقعن ؟؟!
    رو چه حسابی ؟!
  • باران نم نم...
  • روز پنجم،مطمئنن دیگه از روز پنجم استرس و نگرانی دیگه موج می زنه تو چشمام و بارون اشکام مدام می ریزه تو دل آسمون چشمام و من مجبورم فرو بدم بغضم و که نکنه کسی بفهمه!!!
    روز پنجم روز پدر و مادره برای من!!!
    روزی که من از صبح تمام تلاشم رو می کنم تا اون روز بشه بهترین روز با اونها بودن...نه بخاطر اونها بلکه بخاطرخودم!!!
    چون می دونم دلم براشون خیلی تنگ میشه!!!
    و بعد...
    شما چقد برنامه ریزی کردین ماشاالله
    من در ضمن بگم همون روزی که بفهمم به همه میگم بعدشم میزنم میرم
    اصلن قائم کردن و این حرفا تو کارم نیست
  • منور الفکر
  • حساب روایت معصوم...
    نخواید الان ازم چون کتاب و ایناشو بخاطر ندارم.
    این اعمال رو از علما دیدیم و پرسیدیم تصریح کردن
    سند و ایناش سرفرصت ایشالا
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • یک بار واقعن توی موقعیتی بودم که مرگ رو همه دورم حس می کردند.

    مامان فقط گریه می کرد.
    (یادمه هی راه به راه می گفتم بادمجون بم آفت نداره مادر من)
    من فقط نهایت کاری که تونستم بکنم این بود که مهربون تر باشم.
    و ترس و لرز

    هیچ کار دیگری نتونستم توی اون هفت روز انجام بدم از شُک ..
    اعمال ماتأخر رو باید خود طرف انجام بده دیگه
  • باران نم نم...
  • کامنت 190 ام
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • منور الفکر: آهان . تشکر
    چای را پس بزنم یا بخورم حیرانم
    تن لب سوز تو از چای شدیدن بهتر
  • باران نم نم...
  • روز ششم روز مردن قبل از میراندن هستش برای من...
    روزی که از صبح خودم اتاقم رو مرتب می کنم...خونه رو هم به حالتی که پذیرای جمعیت بالایی باشه در میارم...(به مامان جان هم می گم مهمون دارم که سوال برانگیز نباشه(چون من روز روزش کار نمی کنم))
    از بعد از نماز ظهر که سجاده ام رو پهن می کنم دیگه پای سجاده می شینم تا تیک آخر روز ششم...
    این بیت بالایی رو فرستادم که به خاطر تشکر
    قشنگ هستش حالا یا نه یکی دیگه بفرستم
    خبری که نیست که احیانن
    شما خیلی به این موضوع فکر می کنید
  • باران نم نم...
  • حالا بعدی رو بفرستید تا ببینیم کدوم بهتر هستش
    بعدی رو بی خیال این چطور بود
  • باران نم نم...
  • وقتی مرگ از پلک زدنی نزدیک تر هستش...باید بهش فکر کرد...
    اینهایی که می نویسم همش بداهه هستش!!!
  • منور الفکر
  • درسته
    نفس عمل طرفه که اثر ماتاخر هم داره چه ثواب باشه چه عقاب
    منتها مسئله تعذب میت از عملی که برای او انجام میشه هم هست.حالا اسم قاعده ش چی میشه نمیدونم
    این کراهت سنگ مشکی احتمالا مثل رنگ مشکیه کلا توی اسلام که کراهت داره.ولی قاعده برمیداره.عنی توی پوشش خانمها اتفاقا بهترین میشه
    اصلا یه مسئله ای!
    عجب ها...
    مگه کراهت مثل حرام گناهه؟
    کراهت که تادیب نداره.عملیه که بهتره انجام نشه ولی انجام شدنش هم بی عقابه-چقدر حواسم پرته

    منتها این کراهت برای قبرستان مسلمینه احتمالا.یعنی برای اثریه که توی زنده ها میذاره.مرگ در اسلام نباید تلقی پایان و تباهی ازش بشه.نباید افسردگی بیاره
    تصورکنید وارد قبرستان میید همه مشکی یا تیره بهرحال
    چقدر شمارو از حضور دراونجا پشیمون میکنه.روحیه تون رو خراب میکنه.تیرگی با فطرت آدم در تضاده
    شما رو از توقف در قبرستان و تامل در مفهوم مرگ بازمیداره
    اینا همه میتونه دلیل این کراهت باشه
  • باران نم نم...
  • بدک نبود
    شعر مزخرفی بود شدیدا!
  • باران نم نم...
  • عجب تفسیر بی بدیلی از سیاهی قبرستان عالی بود...
    یک چند لحظه صبر کنید من زنگ بزنم رنگ سنگ قبرم رو سفید کنم با گلای صورتی!!!(این بخشش مزاح بود)
  • منور الفکر
  • تن لب سوز...

    بعدی رو تست کنید
    این منشوری نیست یه کم؟
  • ارکیده صورتی
  • تبریک میگم! شما الان صاحب یک 206 هستید!!! :))))))
  • منور الفکر
  • چه نانی قرض میدهید باران بانو!

    ولی واقعا شخصا قبر مشکی اعصابم رو خورد میکنه.اصولا عصر پنج شنبه است که ملت میرن قبرستان تا غروب.فضا بخودی خود دلگیره
    بعد رنگ مشکی و اگه هوام ممثل الان سرد باشه.واقعا ناجوره
    به جای اینکه وقتی میام بیرون بگم خدایا کمک کن تا میارنم درست باشم
    اصلا توی خودم غرقم.داغونم
    این البته همش تقصیر رنگ ها نیست ولی اونها بی اثرم نیستن

    بخصوص وقتی پای قبر شهدا وسطه..نمیدونم سفید مرمرین که رنگ دیوارای قصرهای بهشتیشونه چشه که ملت گرانیت کاری میکنن
    تن سرمازده ام را به تنت چسباندم
    تا در آغوش تو از یخ زدگی بگریزم
    بالاخره صاحب به یه 206 شدم :)
  • باران نم نم...
  • اصلا حالا که نیم نگاهی به همت گروه (حتی جناب رومانیایی)می کنم می بینم پتانسیل فتح تل آویو با چنگال رو هم داریم!!!
    ایرانی یعنی این اصلا!!!
    راستی اون پیوندهای روزانه رو کسی رفت ببینه
  • باران نم نم...
  • جناب اوما شما لطف بفرمایید امشبی رو شعر نسرایید...جای دوری نمیره!!
  • منور الفکر
  • هردوش از اون قشنگاست
    که قریحه آدم رو برای ادامه اش سرذوق میاره
    منتها
    به کار تشکر نمیان...

    تن فصل مشترکه حستونه الان؟
    در مفهوم مجازه...
  • ارکیده صورتی
  • من دیدم. خیلی هم دوستش داشتم و از دیدنش لذت بردم شدید.
  • منور الفکر
  • کدوم پیوندها؟
  • باران نم نم...
  • یعنی وبلاگ نبود که مکانی برای افسوس خوردن به حال فردیمون!!!
    مُهرم داشت نقاشیاشون!!!
    تو را مسبب عشق و غزل به نامم کم
    اگر چه عامل اصلی تویی که من در غم
  • منورالفکر
  • کم است
    غمم
    ---
    قضیه دیگه اصلا ربطی به تشکر نداره!
    ---
    مگه ما چیکارکردیم؟
    یک جمله گفته می شود و دفع صد بلا
    دستی بکش روی سرم حضرت دعا
    حالات عشق بازی با تو تبرک است
    ای هم ردیف واژه ی زیبای ربنا
    این دیگه حرف توش نیست ها
    گیر دادین نوشتمش
  • منورالفکر
  • الان دیدم...
    آخرین اثرشون مربوط به کارتون کوچولوها بود.شبکه پویایی ان انگار
    ممول و اون سه تا پسرای دوستش رو کشیده بود
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • این دو بیت تون چهار بیت شد بالاخره
    یادمه قبلا دوتاش جاری شده بود.
    آره
    چه جالب که یادتون هست
    کشته من رو
    نسیه داره تکمیل میشه
  • باران نم نم...
  • روز هفتم روز مرگه!!!
    روزی که سکته نکنم جون سالم هم به در نمی برم!!!
    اول صبح بعد از نماز...لباس آخرتم رو از کمد بیرون میارم...چفیه متبرک شده به انضمام شال عزام رو ضمیمه ش می کنم و می گذارم روی تختم و یک راست می رم فرودگاه و با اولین پرواز خودم رو میرسونم مشهد الرضا...
    اول خیابان امام رضا از جنوب مشهد کفشام رو از پا در میارم ...
    هندزفیری رو می گذارم توی گوشم و نوای آمده ام شاه پناهم بده رو پلی می کنم و تا خود حرم چشم از گنبد طلای آقا بر نمی دارم!!!
    آخرین نماز مغرب و عشای عمرم رو بالاسر حضرت می خونم و بعد از نماز میام و می شینم زیر قبه ی حضرت و زیارت نامه می خونم...
    و میرم مقام امام جواد دو رکعتی نماز می خونم و اگر خلوت بود همون جا می مونم تا حضرت عزرائیل تشریف فرما شوند...
    فاتحه مع الصلوات
  • منورالفکر
  • چه گیری؟
    هر سه تاش عالی بود

    فقط حس هاش باهم فرق میکرد

    اولی بدجور زیربارونی و برگ خشک زیرکفشی بود
    دومی شب برفی زمستانی و کلبه ی راهنمای کوه
    سومی سفرآینده نزدیکتون و صحن انقلاب
  • باران نم نم...
  • آخری خوبه!!!
  • منورالفکر
  • الفاتحه...
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فی فرجه مولانا صاحب الزمان
    چه حال خوشی هست واقعن
    ان شاء الله که کار به اینجاها نکشه و مستقیم شهید بشید شدید
    در رکاب حضرتش
  • باران نم نم...
  • تن لب سوز تو از چای چه بسا هم بهتر/ یا "... بسا هم بهتر"
  • باران نم نم...
  • ممنون
    شما کلا تو خط شهادت و شهید کردن کار می کنید...
    خدا قبول کنه ان شاالله...
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • بداهه های نم نم تون مستدام بانوی باران ..
    دل نشین بود ، ولی حوصله زیادی می کشه واقعیش ..
    به ترسو بودن بیشتر خودم واقفم کردید

    همیشه توی این فکرم که اگر وصیت نامه بنویسم و بگم حق الله هام رو بجا بیارن ، مستقیماً والدین از داشتنم برائت می جویند. :)

    وزنش چی پس
    من اون نقاشی ها رو واقعن دوس داشتم
    حس خوب و آرامش بخشی داشتن یه بی خیالی دائم دارن بچه ها با دیدن این نقاشی ها یادش افتادم
  • باران نم نم...
  • اگر به وزن باشه که شدیدن شما سکتش داده !!!
  • منور الفکر
  • اغلب بچه های الان البته نه دیگه
    از اون خلا بیخیالی مطلق دراومده نسلشون
    ذهنای پیچیده و سرای شلوغ از فکر وتصور و واکنشی دارن
    من توی خونه با 5تاشون طرفم
    یادمه یه بار اینقدر تحت فشار گذاشتنم که اشکم دراومد!
  • باران نم نم...
  • من اندازه ی این دوتا دختر خوب بودم...مچ دستم رو محکم گاز می گرفتم جاش می موند...وسطش می نوشتم سوآچ پزش رو میدادم:(
    اگه وزنش خراب هستش که به درد جوی آب می خوره !!!
    شعری که وزن نداشته باشه دیگه هیچی واویلا
    ههه
    یادآوری جالبی بود

    احیانن نیت 504 نکردید که
  • باران نم نم...
  • یک حضور غیاب بکنیم؛
    حاضرین دست ها بالا(بگید حاضر)
    (حتی شما جناب سه نقطه ی رومانیایی البته اگر آشتی هستید!)
    همه با هم بریم و خداحافظی کنیم یا
    دانه دانه برویم آیا؟
    اوما هست
  • باران نم نم...
  • همه با هم
    یک پایان با شکوه!!!
  • باران نم نم...
  • باران حاضر...
    هستم متاسفانه!
  • ارکیده صورتی
  • ارکیده هم هست:)
  • پلڪــــ شیشـہ اے

  • اللهم جعل عواقب امورنا خیرا ..
    نماز شب خوندید ما رو هم دعا کنید.

    یاعلی مددی
  • باران نم نم...
  • دو نفر دیگه موندن
  • منورالفکر
  • ببخشید مداخله میکنم
    وزن داره ولی سطح واژه شدیدن نسبت به ساختار واژگانی شعر پایینه

    چای را پس بزنم یا بخورم حیرانم
    تن لب سوز تو از چای شدیدن بهتر

    چای را پس بزنم یا بخورم حیرانم
    تن لب سوز تو از چای بسا هم بهتر

    هیچکدومش سکته نداره
    سکته وقتی مشخص میشه که ابیات بعدی داشته باشه
    الان که قافیه و ردیف نداره سکته دار بشه

    ولی سطح واژگانی دومی همخوانی بیشتری داره
    نه یه نفر
  • منورالفکر
  • درس که نذاشتید بخونم
    شب همگی تون پراز خدا
    با شکوهان برویم
    شبی سرخوشانه بود
    حرفی زده شد حلال بفرمایید اگر موجبات ناراحتی شد
  • باران نم نم...
  • امشب فرصت خوبی بود تا یادمون بیاد تو دل جوونی وسط دنیا حتی مجازیش حواسمون به مرگ و آخرتمون هم باشه!!!
    باران عجیب پاهایش بی قراری جا نمازش را می کند در این ساعات شب...
    اگر صبح فردا را ندیدیم حلال بفرمایید همگی...
    علل خصوص جناب سه نقطه رومانیایی!!!
    (هر چه گفته شد تنها به جهت کل کل بود و اندکی شوخی به دل نگیرید لطفا!!!)
    شب بر همگی خوش
  • ارکیده صورتی
  • شب و روز همگی به خیر و خوشی
    عاقبت بخیر باشیم همگی ان شاالله
    دلخوری بنده آنی هست
    میگیره ول میکنه!
    اهالی دوپ هم حلال بفرمایند سه نقطه را

    فردا صبح میرم ماموریت
    برگشتم مشخص نیست
    اگه تونستم سر میزنم وبتون جناب
    اگه نه که لابد سعادت ندارم!
    تو دعاهاتون از 3 نقطه مجهول هم یاد کنید
    که بسیار محتاج است
    عاقبتتون ختم بخیر
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • تکبیر

    الله اکبر


    :)
  • سما بانو
  • سلام
    دیشب که اومدم دیدم اووووووووووووه اینجا چه خبره!!!
    دیگه تا کامنتا رو خوندم زمان خداحافظی و سرشماری بود گفتم اگه الان بگم منم هستم تا به احوالپرسی برسه از زمان خواب می گذره برای همین سکوت اختیار کردم و الان دوباره اومدم
    تذکر:
    دفعه بعد که خواستین آشپزی کنید قبلش مطرح کنید تا اطلاعاتتون کامل بشه بعد برید سراغش که اینطوری زحماتتون هم هدر نره، ملاتش رو هم تمرین کنید که دیگه نیاز به کنسروش نباشه معلوم نیست چی توش می ریزند

    یاعلی
    امتحان خوب بود
    یا
    اثرات امتحان ؟

    اینجا جای تکبیر بود آیا ؟
    سلام
    به قول معروف به ته دیگش رسیدید :)

    ت: کاملن یهویی شد خب
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • تکبیر داشت دیگه!

    من بیدی نیستم که با باد امتحان بلرزم
    افتادن و پاس نشدن واسه پدر من نیست که!!
    واسه دانشجو جماعته شد شد نشد نشد
    من تلاشمو کردم!!


    یهوییاتون مستدام البته نه با این اوضاع نباشه!

    (جواب ندادن به کامنتها توی این پست یادآور آواخر حلالها شد نکنه عمر این هم ...؟؟؟)
    اگه با این استحکام داشت که داشت دیگه :)

    این نلرزیدن ها دو سال و چهار سال رو نکنه چهار سال و هشت سال :)

    اوهوم
    نه این یه جورایی تجدید خاطرات شد بعدشم جوری دیگه نمی شد هم جواب بدم هم هم آشپزی کنم :)
    دیگه تا آخرشم رفت دیگه
  • آهسته رهش
  • مهم نیست. فقط یه کم دلم گرفت که من امتحان داشتم و نشستم به شما کمک کنم.کاملا اتفاقی اومدم نت.قرار نبود بمونم.آخرش...
    نوش جونتون.
    آقای ... اومدن وبتون بهشون بگید مهم نیست. نیاز به عذرخواهی نبود.
    پاسخ:
    ای وای !
    حالا امتحان خوب شد یا نه ؟
    هر وقت امتحان داشتین وب رو تعطیل کنین بهتر هستش
    ای کاش بهم می گفتین امتحان دارین
    باشِ
    بازم ممنون
  • آهسته رهش
  • طبق معمول بد
    چون طبق معمول
    نخونده بودم
    پاسخ:
    طبق معمول !
    چرا اونوقت ؟
    درس بخونید حیف عمرتون نیست
  • ... باکارا
  • عجب پستی شده !!
    چند تا کامنت از اول و وسط وآخر خوندم  
    از آموزش پخت ماکارونی شروع شد و به مسئله بودن یا نبودن (مرگ) ختم شد !
    :)

    اوهوم
    جالب بود
    این پست :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی