نا پای دار

ناموزون

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۰ ق.ظ
امروز می خوام درباره ی خواجه ی حرمسرا بنویسم! من اون اولش خواجه ی حرمسرا رو ندیده بودم یعنی از اول اولش اصلن قصد نوشتن نداشتم چون نه وقتش رو دارم نه حوصله اش رو ! فقط داشتم می گشتم ببینم می تونم یه فکری به حال چند کیلو چربیِ اضافیِ بدنم بکنم یا نه ؟ راستش رو بخواید آب کردنش با نخوردن غذا واسم کاری نداره در واقع همیشه اینطوری وزن کم می کردم اما انگار زیاد فایده نداره ، نه اینکه نداشته باشه منتهی یه غذای خوشمزه ی جدید که درست کنن و تو نتونی خودت رو کنترل کنی همه چیز برمی گرده به حالت اولش و تو می مونیُ اضافه وزن!
خب چند روزی بود که داشتم ورزش های مختلف رو بررسی می کردم ببینم کدومش به سن و شرایطم می خوره تا انتخابش کنمُ برم سراغش! سفارش عمومی از طرف دوستان که بدنسازی بود، منتهی من خودم از فضای شلوغ و سر و صدای زیادُ آهنگ بلندش اصلن خوشم نمیاد، خودم نمی دونم چرا ژیمناستیک رو دوس دارم شاید چون وقتی بچه بودم دوسش داشتم ولی دیگه از سن من گذشته! انسبت به ایروبیک و این ها هم همین حس رو دارم "حداقل من با صدای بلند به وجد اومدن از این ورزش تو ذهنم هست ، البته تو پارک نزدیک خونه هم دیدم که آقایون و خانوم ها پشت به پشت همدیگه این ورزش رو انجام میدن و سر صبح با صدای بلند آهنگشون اعصاب واسه بقیه نمی ذارن"
تو ورزش ها کوهنوردی رو دوست دارم ، جدیدن هم یه رفیقی پیدا کردم اینکارَست خوشبختانه و اولین درس آموزشیش هم این بود که نگو کوهنوردی این ارتفاعی که ما می زنیم اسمش تپه است نه کوه! و البته خیلی نکات آموزنده ی دیگه که حین صعود و نزول بهم یاد میده! بدیِ کوه، ببخشید تپه اینه که دم دست نیست و نیاز به وقت گذاشتن داره تازه برای موارد فورس ماژور "یعنی من اولین باره دارم فارسیش رو می نویسم ، این چه کاریه که بعضی کلمات می افته روی اصطلاحات زبانی مردم، واقعن چرا؟ " بله در موارد عجله ای و ضروری، به نظر من جوابگو نیست ، خیلی زمان بر و وقت گیر هستش و صد البته همون قدر مفرح و لذت بخش!
شنا و استخر رو هم واقعن دوست دارم و اگه یه رفیق ماساژور نمی گم حرفه ای آما پایه کار هم همراهت باشه که دیگه نور علی نورِ! و میشه گفت هفته ای یه بار تو برنامه هست اگه اتفاق خاصی نیفته، بدیش اینه که وقتی میری اینقد بساط خنده و شوخی هست که وقتی برای چربی سوزندن به صورت جدی باقی نمی مونه! واسه این کار باید واقعن شنا کرد هر چند همین جوریش هم کلی کالری می سوزونه!
ببین تو رو خدا! اینقد گرم علاقمندی ها شدم که خواجه ی حرمسرا رو یادم رفت! بله ! گرم همین بررسی بودم که دیدم ورزش دو ، از همه ی موارد بهتر هستش، به نظرم سهل الوصول ترین " حالا نگید عربی نویس هستش من این کلمه رو هم برای اولین بار نوشتم واقعن چرا؟ " ورزش و به دردبخورترینش برای چربی سوزوندن باشه ، یه دوست خیلی تپل هم دارم با خودم گفتم مخش رو می زنم ، یه همراه برای دوی عصرانه یا شبانه پیدا می کنم " چون صبح ها فرصت نمی کنم به هیچ وجه مگه جمعه ها "
واسه بررسی حرفه ای کار ، و اینکه ببینم آموزش خاصی تو دویدن هست یا نیست ، جایی رو بهتر از فدراسیون دو و میدانی سراغ نداشتم " من عمومن برای کسب اطلاعات میرم سراغ منبع ، حالا تو هر موضوعی که می خواد باشه به شما هم توصیه می کنم این کار رو بکنید واقعن عالیه و از به اشتباه افتادن شدیدن دور می مونید" با این پیش زمینه سرچیدم نه ببخشید جستجوییدم: فدراسیون دو !
رفتم تو سایت ، سایت باز شد ، خب عکس احسان حدادی بود و از اینجا بهش تبریک می گم ، یه خبر هم بود که درباره پاداش مدال بگیران دو و میدانی اینچئون بود که اینم جای سپاس داره از دست اندرکاران! اما هر چی گشتم حداقل من نتونستم بخش آموزشی یا صفحه ای مرتبط با این مضمون پیدا کنم در حین  گشت و گذار و وارسی کردن بودم  که چِشَم خورد به قمست عکس، فیلم اون یکیش یادم رفت صب بکیند ببینم، صببببببببببببببر آهان نشریه ، رو قسمت عکس کلیک کردم تا ببینم عضلات این ورزشکاران دو و میدانی چِنطُوریاس ، نیست من یه مقاله درباب جامعه شناسی بدن نوشتم این توجه به بدن و صورت در عصر حاضر و تحقیقات در این زمینه برام جالب می نماید یه جورایی شاید مبتلابه همه هم باشه شایدم نباشه، الان بحثم این نیست ، داشتم می گفتم که رفتم تو قسمت عکس ، که ای کاش نمی رفتم ، ناگهان موجبات حیرتم پیش اومد ، دیدم ای بَلام جان! اینجا چه خبره؟ این عکسا دیگه چیه ؟ خواهران ما چرا این شکلی هستن ؟ با این شکل و شمایل در سایت فدراسیون جمهوری اسلامی ایران چی می خوان آیا؟
از این عکس ها بدتر، اون آقاهه نه دوتا آقاهه شایدم بیشتر باشن من که اونجا نبودم بدونم چن نفر آقاهه اونجا بوده؟ یکی از این آقاهه ها اونجا نشسته  و مث این چی بگم ها! داره تماشا می کنه؟ " ببخشید اندازه گیری می کنه! ، یعنی ما زن اندازه گیر نداریم؟ " واقعن این آقاهه ها اونجا لای زن و بچه ی مردم چی می خوان ؟
واقعن اینجور موقع ها نمی دونم چی بگم ؟ یعنی نمی تونم تصور کنم اون خانوم هایی که رفتن واسه ورزش و مسابقه! آیا خودشون از حضور این مردای لندهور اذیت نمی شن ؟ یا اینکه به اون ها گفته شده نگران نباشید این ها خواجه ی حرمسرا هستن!  یا آیا خانوم هایی که اینجوری عکسشون منتشر شده خودشون چه حسی نسبت به این انتشار دارن؟ واقعن هیچ اهمیتی براشون نداره ؟ نه برای خودشون نه برای همسرشون یا پدرشون ؟ خانوم هایی که تو یه عکس همشون چادری هستن !!! جلل الخالق !!!  واقعن چرا ؟
یعنی بعد این همه سال تنها مفهومی که از حجاب تو ذهن بعضی مسئولان و بعضی خانوم ها متبادر میشه فقط و فقط پوشوندن مو هستش ؟
واقعن در شأن یه خانوم هستش که به هر بهانه ای ، به هر بهانه ای ها! اینجوری عکس هاش پخش بشه ؟ نگید فلانی از عصر حجر اومده ، اگه بگید هم ناراحت نمی شم ولی جواب یه سوالم رو بدید ، ورزشُ موزون شدنُ مسابقهُ مدال جهانی به چه قیمتی ؟ واقعن ارزشش رو داره که به خاطر خودمون ، خود آ مون رو فراموش کنیم ؟ اینکه برای کی و برای چی ورزش می کنیم ؟ اینکه یادمون بره حلال چیه و حروم چیه ؟
اینکه هر ورزشی اقتضای خودش رو داره و لباس خودش رو کاملن منطقی و عقلانیِ و هر کسی می پذیره با با کت و شلوار نمی شه رفت تو استخر یا با مایو صخره نوردی کرد ! اما عکس گرفتن و منتشر کردن بعضی فرم عکس ها به نظر من نه تنها ارزشی به صاحب عکس نمیده بلکه توازن فرد رو هم نسبت به این دنیا و اون دنیاش بهم می ریزه و اینجوری میشه که فرد به خاطر موزون شدن ناموزون میشه متأسفانه!

تذکر نوشت:
من نمی دونم بقیه سایت های رسمی ورزشی چه عکسایی از خانومهای ورزشکار این سرزمین میذارن، علاقه ای هم ندارم برم ببینم ولی این چیزی که من به صورت تصادفی دیدم واقعن بدِ، و از خوبی فرسنگ ها فرسنگ فاصله داره!
  • علی رسولان

فصل قریب

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۳ ب.ظ

تعریف، معرَّف ، معرِّف و بعد صحبت از جنس و فصل از اون بحث های جالب و شیرین منطقیِ، از همون هایی که اگه خوب بفهمیش اولین مرحله ی ورودت به دنیایی میشه که می خواد از تو یه آدم جدید بسازه!

به جنس کاری ندارم ، به هر حال جنس هر آدمی مشخصه، خرده شیشه داشته باشهُ نداشته باشه از صد کیلومتری میشه تشخیصش داد. با خرده شیشه دارها هم کاری ندارم چون این جماعت اینقد تو غربت سیر می کنن که انگار نه انگار تو باغن! به تعبیر همون قدیمی ها تو باغ نیستن خلاصه اش میشه نیس تن!

اما خرده شیشه ندارها ، باید بلند نوشتُ پرسید: خرده شیشه ندارها میشه بدونم تا حالا فکر کردید فصل قریب شما چیه ؟ آخ! ، اصلن یادم رفت فصل رو توضیح بدم بعد سوال بپرسم، کمی استراحت کنید تا کمی بعدتر بریم سراغ فصل. " است راحت "

اولین مساله ای که برای فهمیدن فصل باید بدونید اینه که این فصل رو با چهار فصل سال اشتباه نگیرید، البته بی ربط هم به چهار فصل نیست نه تنها بی ربط نیست بلکه با کمی توجه به مسمای چهار فصل سال می تونید به راحتی بفهمید فصل منطقی چی هستُ و چی نیست.

هر سال چهار فصل داره ، که هر فصلی خصوصیات و ویژگیِ منحصر به فرد خودش رو داره ، همین خصوصیت و ویژگی منحصر به فرد هستش که اون رو از بقیه ی فصل ها تمیز میده " تمیز میده : جدا می کنه " مثلن بهار فصل شکوفه دادن و زنده شدن نباتاتُ سرسبز شدن نماهای گیاهی زمینِ یا تابستون که گرماش زبانزد خاص و عام ، همین طور برای پاییز برگ ریزون درخت ها و برای زمستون برف و سرما!

هر کدوم از این خصوصیات در طول یه دوره ی سه ماهه با توجه به اینکه هر سال دوازده ماهه باعث میشه که هر سال فقط چهار فصل داشته باشه نه بیشتر و نه کمتر، و صدالبته همین خصوصیات هستش که باعث شده هیچ فصلی با فصل دیگه قاطی نشه و می بینیم که سالیان سالِ این چهار فصل بدون درگیری و به خوبی و خوشی در کنار هم در حال گذران ایام هستن.

همین طور که دارید با خودتون کلنجار می رید تا با معنای فصل بیشتر آشنا بشید، باید بگم که فصل داشتن فقط مختص چهار فصل سال که اسمشون رو هم از همین فصل گرفتن نمیشه ، بلکه تمام موجودات عالم بالضروره فصل دارن، همین فصل هاست که تفاوت ها رو ایجاد می کنه و باعث مادون شدن یا مافوق شدن اجناس میشه! همون فصلی که حیوان رو تو مرتبه حیوانیت قرار میده و نمیذاره بالاتر بیاد و به انسان وجهه ی انسانیت میده و از حیوانیت دورش می کنه میشه فصل قریب، مثال ساده اشم ناطق بودنِ البته نه به معنای حرف زدن بلکه به معنای قوه ی فکر کردن ، اینکه انسان می تونه تحلیل کنه و نسبت به کاری که انجام میده علم داره میشه فصل قریبش ، فصلی که انسان رو می بره بالا و حیوان رو همون پایین نگه میداره!

به نظرم حالا این حق رو دارم که ازتون بپرسم: تا حالا فکر کردید فصل قریب شما چیه ؟ اصلن منظورم اون فصلی که شما رو از حیوانُ گیاهُ سنگ جدا می کنه نیست! ، می خواهم یه کم این فصل قریب رو گسترش بدم تا بعد این همه خوندن یه کاربردی تو زندگیمون داشته باشه ، می خوام بدونم تا حالا فکر کردید فصل قریب شما نسبت به دیگران چیه ؟ همون فصل قریبی که قرارِ شما رو از دیگران جدا کنه، همون فصلی که مختص به خودِ خود شما باشه و هیچ کس دیگه ای توش با شما شریک نباشه ، همون فصل قریبی که باعث میشه فردا روز یه سر و گردن نسبت به دیگران قریب تر به خدا باشید ؟ بله! منظورم این فصل قریب !!! تا حالا سعی کردید برای خودتون یه فصل قریب بسازید، یه ویژگی که خریدارش خدا باشه و انجام دهنده اش شما باشید، اگه نمی خواید فردا از پایین به بالا نگاه کنید برای خودتون یه فصل قریب بسازید فقط خرده شیشه نداشتن کافی نیست.

  • علی رسولان