نا پای دار

درِ عقبُ بزن

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۵ ب.ظ

نماز رو خونده بودیمُ با یکی از بچه ها رفتیم سمت یه مجلسی که تو برنامه ریزی نبود! " البته برنامه ریزی من نه برنامه ریزی او "بعد از مدتها سوار اتوبوس شدم، اونم کی ؟ دقیقن سرشب! یعنی اوج شلوغی؛ همون زمانی که شدیدن باید لفظ زورچپون رو به منصه ظهور برسونی تا بتونی یه کوچولو جا پیدا کنی! تا بعدتر بتونی سوار شی ، سوار شدن همانُ کلی سوژه برای خندیدن و نوشتن همان. البته من نمی خوام درباره سوژه های خنده دار صحبت کنم ، می خوام درباره یه نکته جالبی که توجهم بهش جلب شد بنویسم زیادم طول و تفسیر نمیدم که طولانی بشه پس بخونید لطفن!

اتوبوس تو ایستگاه نگه داشت ، لحظاتی گذشت و دوباره حرکیدن رو آغاز کرد که یهو یه خانومی گفت: آقا نگه دار پیدا میشم! خب تصور کنید تو اون شلوغی یه صدای زنونه ی آهسته ، اصلن امکان رسیدن به جلوی اتوبوس و بدتر از اون به گوش یه راننده ی عبصانیِ خسته ی کوفته ی له له رو نداره! یکی از آقاهای جمع همون دور و بر خیلی آروم گفت ، آقا نگه دار پیدا میشن! اما اتفاق خاصی نیفتاد و همه چیز در خدمت عبور از ایستگاه بود! یه نفر دیگه هم گفت بازم اتفاقی نیفتاد! تا اینکه این رفیق ما! سید با یه صدای بلند گفت، وقتی میگم بلند واقعن بلند اونچنانی که گوش آقای کناری که یه خرده ای هم سن و سالش بالا کشیده بودُ سرش یه ریز تو موبایلش بودُ به نحو جالبی کلیپ نگاه می کرد از شدت بلندی صدا رفت تو هم! و اتوبوس ایستاد.

این تو هم رفتن اخم گوش اون بنده خدا نه اینکه مهم نباشه اما مهم تر از پیاده شدن اون خانوم تو ایستگاه مورد نظرش نبود که معلومم نبود آیا بچه اش رو اجاق هست یا نیست؟ شام درست کرده یا نکرده؟ و هزار تا سوال دیگه ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ...

اما اون نکته ای که توجه من رو بعد از دیدن صحنه ای که قبلن تر ها خیلی دیده بودم جلب کرد این بود که آدم هایی که ما باهاشون زندگی می کنیم منتظرن تا یه ناجی پیدا بشه و سر یکی هم بریده بشه تا مشکلات دور و برشون حل بشه! و اصلن اهل همکاری کردن همگانی نیستن ! انگار عادت کردیم که منتظر باشیم تا دیگران به صورت معجزه آسایی به داد ما برسن! و هممون موقع مشکلات دنبال یه مرد عنکبوتی هستیم " چیزی که به ما القاء می کنن اما خودشون پایبند بهش نیستن "

واقعن چرا وقتی اون خانوم گفت آقا پیاده میشم این خبر پیاده شدن خانوم و جا موندنش پشت شلوغی اتوبوس خیلی سریع و آروم دست به دست نشد تا به گوش راننده برسه! چرا همیشه باید یه نفر پیدا بشه که داد بزنه؟ و چرا باید همیشه یه نفر گوش درد بگیره با داد زدن یکی دیگه ؟ چرا ما اینطوری هستیم ؟

این قضیه یه طرف دیگه هم داره ها! اونم اینه که اگه هممون تو موقعیت اون خانوم باشیم از عالم و آدم توقع کمک داریم و به عالم و آدم فحش می دیم که چرا اینطوریِ ؟ اما اگه رو صندلی نشسته باشیم نسبت به این موقعیت پیش اومده هیچ عکس العمل خاصی انجام نمی دیم و سرمون سرگرم خودمونه به طور اکیداً مطلق! 

او نوشت:

بازم دم چهار تا بسیجی و جوون مرد که هنوزم که هنوز نسبت به مسائل دور و برشون بی تفاوت نیستن گرم!!!

  • علی رسولان

نظرات  (۹)

  • سلمان جعفری
  • دممون گرم!!!
    پاسخ:
    چه خوبه آدم از خودش راضی باش
    من این رو بد نمی دونم
  • محدثه انصاری
  • با زبان زیبایی نوشتید . رگه های طنز نوشته ی شما رو خیلی دلنشین میکرد و باید بگم احسنت به خاطر چنین ریزبینی سوژه ی خوبی پیدا کردید اولش داشتم فکر میکردم داد زدن یه نفر برای نگه داشتن اتوبوس چه ربطی میتون داشته باشه... عالی بود.


    دعوتید به یک سپید اسیدی!!!!!!!!!!!!!!!!!
    پاسخ:
    به شرطی که طنز هاش رو هم جدی بخونید قول میدم بیشتر طنزناک بنویسم
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • قولتون جواهر ...
    پاسخ:
    نگاهتون طلا
  • منورالفکر
  • اینایی که دیدم غلط ویرایشی هستن یا تعمد نویسنده؟
    ---
    یعنی بعد از داد سیدگرامی بازهم ایستگاه از دست رفت؟
    ---
    الحمدالله توی شهرما این معضل سریع بدست اکستر عمومی جماعت داخل اتوبوس حل میشه همیشه وقتی باهم میگن آقای راننده نگه دار.پیاده میشن
    و
    این جز اتوبوس شامل ون وتاکسی هم میشه حتی...خداروشکر انگار منش بسیجی توی شهرمن اپیدمی...
    پاسخ:
    کدوما! یه اصلاحاتی انجام دادن ، به غیر اینا بقیه اش تعمدِ

    جواب این سوال رو هم اضافه کردم ... نامفهوم بود قبلش Oo
    واقعن ؟
    خوبه این به فکر هم بودن
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • اول بگم خوشبحال منورالفکر چه شهر خوبی
    دوم آی گفتی اونی که روصندلی نشسته انگار یه شخصی جدای از همه ی مردمان داخل اتوبوس هستند
    حتی توی مترو هم صدق میکنه ها!
    اونایی که نشستن انگاریجور امنیت دارن و هراتفاق دیگه ای که بیافته هم اینکه بهشون مربوط نیست هم اینکه اونا توامانن!!
    نمیدونم خاصیت صندلی همینه!
    دقت کنید اونایی که گرفتار میز و صندلی ریاست هم میشن ی همچین حس هایی دارن شاید!
    خلاصه که دم همه جوون مردا گرم!

    پاسخ:
    خوش به حالشون
    انگار اینجوره
    بله!
    امون از این جمله ی من که جام خوبه و راحتم!
    این که دیگه حرفش رو هم نزنید
    گرم!!!
  • ارکیده صورتی
  • دقیقا همینطوره..
    هممون فقط خوب بلدیم شعار بدیم اما وقت عمل.....
    یه نمونه دیگه اینکه تو مترو یا اتوبوس وقتی یه فرد مسن یا بیمار میبینیم رومونو برمیگردونیم که مثلا ندیدیمش چون خودمون خسته ایم و باید بشینیم اما وقتی خودمون بیمار هستیم یا وقتی مادرمون همراهمونه انتظار داریم همه برای ما از جاشون بلند شن تا ما بشینیم!
     
    پاسخ:
    همه برای یکی ، یکی برای خودش
    درسته
  • فانوس جزیره
  • سلام علیکم
    همیشه این اتفاق توی اگثر اتوبوسها و اونم در ساعات پیک اتفاق می افته مثل این که
    به این فکر می کردم به قول این بزرگوار و خدایی که در این نزدیکی است ، اگه راننده مترو صدای آدم ها رو میشنید چی می شد ها  ، البته کاری به شاستی صدا نداریم که خوب خیلی استفاده نمیشه ولی در کل میگم
    چه شلوغ بازاری می شد
    هرچی بامرامه دمش گرم ، اونایی که بی تفاوت از کنار دیگران رد نمیشن ، دقیقا همونی که در خارج داره اتفاق می افته ...
    عاقبتتون بخیر به حق ابوتراب
    پاسخ:
    سلام و رحمه الله
    واقعن درباره چی بیشترین اعتراض می شد؟
  • یکی ❤(◕‿◕✿)
  • هم اخرین پست و هم این یکی
    قشنگ و یک جورایی لطیف و ظریف بود.

    پاسخ:
    اصلن تعریف کردن به شما نمی یاد!
    همون نق زدناتون بهتره
    سلام علیکم
    خداقوت
    سالم باشید و حاجت روا
    پاسخ:
    سلام گیله مرد عزیز
    شما بیشتر
    ممنون از دعای زیباتون شما هم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی