نا پای دار

کوتاهُ صمیمی

پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۱:۰۳ ق.ظ

پیداست از سر و روی شهر هر چه می بارد، غیر از توست ؛ انگار ناملایمات بدجور ملایم شده اند روی صفحه ی زندگی مایل های تو !

گاهی شهر آنقدر به تو نزدیک می شود که آدمی شک می کند این همان است  آن! کاش هیچ وقت آن نمی شدم برای تو! که مجبور شوم برای اشاره به تو دست هایم را دراز کنم!

  • علی رسولان

نه مثل همیشه

نظرات  (۹)

  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • حکایت این باران های اسیدی خوردنده روی شهر
    حکایت باریدن ناملایمات، حین بارش ملایمات توست

    آن شدن خوب نیست، ولی مهم اینکه همون آن هم همیشه به سمت او میل بکنه

    پاسخ:
    چقدر قشنگ نوشتید
    این میل کردن به سمت اوست که زندگی را ادامه دار می کند
    حتی به قول اشک سرخ ، آنقدر خوبند که تو هم نخواهی هواست را دارند
    *اشک سرخ مطلب بالا
    خدا رو شکر جنوب بارون زد و اب و هواشو عوض کرد :)))))
    پاسخ:
    گفتی جنوب
    یه لحظه فکر کردم رفتی زیارت !
    یاد شلمچه و بارون افتادم
    بعدش سریع یادم اومد منظورت بوشهر! اونجا هم بارون یه صفای دیگه ای داره
  • منورالفکر
  • بعضی وقتا بدجور به کشف مخاطبتان کنجکاوم میکنید!
    "نه مثل همیشه"
    خیلی پیداست...
    حس میکنم سر بلند کردید
    دارید بالای سرتان را نگاه میکنید
    و
    مخاطب جایی "آن" بالاست
    شاید هم مثل خیلی وقتها اشتباه حس کنم
    اما دوست دارم درست باشد حسم
    چون آن وقت یعنی نه مثل همیشه شما یعنی یک حادثه محشر
    یعنی از آشغالگیر سینک
    یکهو تن به ابرها سپرده اید
    گرمابه آسمان
    دلاکانی به نرمی و سپیدی ابرها دارد
    از خسته جانها
    از تحقیرشدگان حتی درخود
    از پاهای آبله زده
    از دویدنهای فاصله افتاده و نرسیده
    از بغض های رسوبی
    از تمام من های فرسایش کرده در دامنه زندگی
    پیکرهایی بلورین می سازند
    که نمی شکنند
    نمی خراشند
    و
    حتی نمی ترکند(ترک برنمی دارند)
    و
    هرگز
    تاکید میکنم
    هرگز
    نمی ترکند(این دیگه خود ترکیدنه)
    خب حالا سرتان کجاست؟
    بله! میدانم روی تن تان است هنوز...
    سمتش را می گویم
    کجاست که هرچه می بینددارد از سروروی شهر می بارد جز اوست؟
    چشمهاتان هم چنان پر از طعم آسمان و پر از زلال "او" (مخاطب خاص من)
    دستتان را از روی کیبورد بردارید
    الان
    بگیریر بالا
    انگشت اشاره تمنا دارد نشانش دهد به چشمهای شهر زده و دل زده
    حالا چشمهاتان را بچرخانید
    از روی مانیتور به سمت اشاره انگشت اشاره تان
    می بینید مخاطب خاص را؟
    حالا هرچه از سر و روی شما و اتاق و اطرافتان می بارد
    از شهر اومای شما
    فقط اوست
    همو که انگشتش را دراز کرده به سمت شما
    تا نوک انگشت اشاره تان را لمس کند
    اشاره کند
    به همین آسانی
    فاصله را پر میکند همین با دست نشان دادنش به چشم ها
    خوب ست گاهی پرده برداشت از رخ ماه خود خودتان
    که فقط برای شب های خود خودتان است
    حالا یک سوال
    الان شما سرانگشت خدا را بوسیدید
    یا این او بود که نوک انگشت اشاره شما را بوسید؟
    بهرحال جرقه زیبایی بود!
    خدا همیشه مغناطیسش جرقه دارد وقتی آدم نزدیک اش میشود
    جرقه هایی که ستاره می زاید!
    ستاره یتان را بگذارید توی جیب پیراهن تان
    یا خب اگر می خواهید در مشت تان نگهش دارید

    حال تان خوب است اوما؟

    پاسخ:
    خوبم
    من که خوبم
    یکی شهر رو بگیره!
    سلام
    فک کنم بازهم حالتون خوب نیس!
    وچقدرزیبا"کاش هیچ وقت آن نمیشدم برای تو!"
    پاسخ:
    سلام
    چرا خوبم
    تا مجبور شوم برای اشاره به تو دست هایم را دراز کنم
  • محدثه انصاری
  • کوتاه صمیمی.......لحن نگارشتون رو دوست داشتم
    پاسخ:
    ممنون که اینقد خوبید و می گید
    دعا موقع نماز هم فراموش نکنید برام
    پُرتا خداروشکر:)
    پاسخ:
    پُر تا جالب بود
    خلاق المعانی سادس شمایید ها!
  • فانوس جزیره
  • سلام علیکم مومن

    تاحالا به میوه ها فکر کردید؟
    دعوتید

    عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب
    پاسخ:
    سلام و رحمه الله بر شما
    خیلی
  • بــُگــذار گـمنــامـ بمـــانـَـم
  • به دامِ زلفـــِ تو دل مبتلای خویشتن استـــــ
    بکُش به غمزه که اینش سزای خویشتن استـــ
    پاسخ:
    شعر دوست دارم 
    باریـــککککککککککککککککک!!!!
    قشنگ بود....
    بامعرفتین دیگه!!تامن نیام نمیاین!!
    پاسخ:
    ممنووووووووووووووووووون
    سپاس
    نه اینکه نخوام بیام
    عاشق سر زدنم
    اینکه شما بهتر از منید شک نکنید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی